ما ۳ ساله باهمیم ، همیشه چیزی ازش بخوام میگه چشم
منم ی مدت گیر دادم ببینم این چشم هایی ک میگه واقعیه یا الکی برا گذر کردن میگه
اون شبی گفتم قبل ۱ بخاب خسته ایی دو شبه برا امتحانت بیداری گفت چشم قول میدم ، بعدش دیدم تا ۲ و نیم بیدار بوده
داشته برای امتحانش میخونده یه ازمون خیلی مهم داره
من اصلاااا ناراحت نشدم گفتم خویکاری کردی ولی کاش وقتی میدونستی طول میکشه الکی نمیگفتی چشم قول میدم
خلاصه گذشت و از دیروز یه بار دیگه ام توی قضیه دیگه ایی این تکرار شد و حساسیت من بیشتر شد
گقت ازم یه چیز سخت بخاه تا برات انجام بدم بدونی من بد عهد نیستم
گفتم ۱۰ شب برام روی یه کاغذ کوچیک نامه بنویس گفت چشم جون بخواه ، اقا اخرشب شد صبج شد دیدم هیچ خبری نیست
بعد بهش گقتم کاش انقد فداموشکار نبودی گفت چیشده😑
خلاصه بهش گقتم برگشت اولش گفت توکه دیدی ما مهمون داشتیم نشد
بعدش گفت من بهت نگفتم نگران نشی ولی سردرد خیلی زیادی داشتم برا همین گقتم زود بخابم چون اولین نامه هم بود ک میخاستم بنویسم نمیخاستم از روی سردرد باشه میخاستم وقت بزارم
بعدشم میگه من ناراحتم که راجبم اینطوری فکر میکنی ک من ادم بد قولیم
شما بودین ناراجت میشدین ازش؟؟ به من حق میدین؟؟