عزیزم .. من سنم خیلی کم بود که مادرم افسردگی خیلی شدید گرفت و من تو اون سن هر ثانیه مراقب بودم مادرم خودکشی نکنه
هر بار در کلاسمون زده میشد میگفتم دیگه تموم شد .. یه چیزی شده اومدن بهم بگن
هیچکس فکرش رو نمیکرد حالش خوب شه .. ولی شد :)
به خود خدا قسم .. بچه ات بدون تو روح تو تنش نمیمونه .. میشه یه مرده متحرک
خود من همین دو هفته پیش افکار شدید خودکشی داشتم
روی یه کاغذ دلایلی که برای زندگی کردن داشتم رو نوشتم
مثلا خواهرم .. مادرم .. پدرم .. قیامت .. خدا
و هی مرور میکردم ..
از شدت فشار شدید افکار خودکشی و مقاومت خودم برای زنده موندن به خاطر این دلایل چند بار رفتم زیر سرم ..
همین الان دراز کشیدم قرآن بالای سرمه
به خدا نزدیک شو .. معجزه میشه ..
بذار برات تعریف کنم نشونه هایی رو که دیدم ..
نشونه اول استخاره دقیقم بود
نهی شدم از خودکشی ، یه نیت دیگه هم داشتم از خدا خواستم کمکم کنه حالم خوب بشه نوشت خیر است و خدا کمک خواهد کرد
نشونه دوم
به خدا گفتم میگن دعای موقع بارون قبول میشه ولی الان بارون نیسا من دعا میکنم خودت قبول کن
جمله ام کامل نشده بود چند تا رعد و برق زد و یه بارون شدید گرفت:)
نشونه سوم داشتم با رفیقم در مورد مشکلم حرف میزدم و حال خراب
قرآن رو باز کردم به این نیت که خدا با ترجمه صفحه ای که برام باز میشه باهام حرف بزنه
به جان مادرم .. دقیقا خود مشکلم رو شرح داده بود و راه حلم مشخص شد
باور کن خدا هست :) بهش نزدیک شو
ازش بخواه
حتی اگه غرق مشکلم باشی آرامش و صبر عجیبی میاد تو وجودت