خدایا شکرت ب هزار و یک دلیل
من وقتی با خدا حرف میزنم خیلی حس خوبی میگیرم یه جوری حرف میزنم انگار حوابمم میده دوتایی رو در رو حرف میزنیم حسم اینطوریه
اینا همش واسه دل خوش کردن خودمونه الان کلی بچه جنگ زده داره از گرسنگی جون میده خدا کاریشون ندارن وایساده تا روز قیامت جبران کنه
ما با خدا حرف میزنیم
ولی متاسفانه خدا باهامون حرف نمیزنه
حتی شنونده خوبی هم نیست....
منم حرف میزنم اخرشم میگم خدایا هیشکی باغم و اشک نخوابه
امشب منم زدم و کلی ازش گله کردم خدایا این زندگی حق من نبود
اره من همش گله میکنم میگم چرا داداشمو ازم گرفتی چرا بچه هاش رحم نکردی 😞
آرامش میخواستم همین
میخواستم شبا با گریه نخوابم
میخواستم حال خونه و خونوادمو خوب ببینم ولی نشد
میخواستم بعد این همه تلاش رشته ای که دوست داشتمو قبول شم
خیلی چیزی زیادی بود؟دقیقا چه چیز بهتری بجای اینا میخواست به من بده
من دوست دارم راجب هر چیزی با خدا حرف بزنم ازش چیز میز بخوام وقتی حالم بده و ناراحتم باهاش حرف میزنم خدا خودش بهتر میدونه اگ الان زندم بخاطر اونه
من همیشه حرف میزنم
درطول روز حین انجام کار
شبا وقت خواب
ب خودش قسم زندگیمو پراز معجزه هاشه
الهی قربونش برم
ک انقدر مهربونه
خدا به پیغمراش هم سختی داده اونم سختی هایی که ما حتی یه ثانیه نمیتونیم تحملش کنیم اونم بدون اینکه گناه کنیم
پس سختی کشیدن معنیش این نیست که خدا دوسمون نداره
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز