من دنبال یه رمانیم ولی اسمشو نمیدونم
داستان یه دختر شیطون بود که همسرش استاد دانشگاهش بود نمیدونم چی
بعد بین شون دلخوری پیش اومده بود
وقرار شد تازمانیکه دختره نخواد پسره بهش نزدیک نشه وتو یه خونه مثل هم خونه زندگی میکردن پسره طبقه ی بالا دختره پایین
بعد پسره هم خیلی غیرتی بود یه روز بچه های دانشگاه میان دم خونه ی دختره که ازش جزوه بگیرن شوهرش سر میرسه واونجا پسرا میفهمن که ایشون ازدواج کرده یه چیزای گنگی توذهنم مونده نمیدونم ولی اسم رمانو وموضوع کاملشو 🤕