من ماه نه حاملگیم اصلا حالم خوب نیست نه از لحاظ روحی و نه از لحاظ جسمی ظهر نتونستم نهار بخورم و اصلا حال ندارم شوهرم صبح پیام داد چند بار که جوابشو ندادم ظهر اومد که خونه مامانم یه جوری حرف زد که همه تقصیر ها رو گردن من انداخت تو چند تاپیک قبلم گفتم دلیل دعوا منم حرف زدم که داداشم اومد و یه کم بگو مگو کردن و بعد با هم دعوا کردن شوهرم پاشد رفت ولی همش داداشم رو تهدید میکنه که میکشمش و ال میکنم و بل میکنم بعد به خانوادم گفت اگه بچه طوریش بشه من میدونم شما و روز زایمان میام بیمارستان بچه رو میگیرم شوهرم امروز با این حرفا و حرکاتش تمام راهها رو بست که من برگردم پیشش و اگه قبلا یک درصد احتمال داشت برم دیگه برنمیگردم پیشش خیلی حرفایی دیگه هم زد که من حالم خوب نیست و نمیتونم تایپ کنم برام دعا کنید بچم طوریش نشه نگید چرا اومدی قهر خونه مادرت چون هزار بار بهم گفت نمیخوامت برو به شدت عصبانی و همین اخلاقشم باعث شده منم عصبی بشم خستم از خودش و کاراش
الانم بهم پیام داد که کارت دارم جواب بده ولی من دیگه نمیتونم باهاش باشم واصلا جوابشو نمیدم