آهان فک کردم مهمونی خونه ی مادرشوهرته که بری طرف واینا اونجا بشوری
اینطور که از حرفاتون متوجه شدم مادرشوهرت پیره وازکار افتاده است
شما به همسرت خیلی محترمانه بگو که خیلی دلم برای مادرت تنگ شده ولی این هفته ای نمیتونم بیام کارای عقب افتاده دارم بهش سلام برسون بعدا خودم میرم بهش سر میزنم
اگر حرفی ازکارای خونه زد بگو که به مثلا مهین جون(اسم خواهر شوهرت) بگو بشوره دیگه اونجان
وبعد وسطای هفته یه نیم ساعت برو بهش سر بزن اگه وقت داری وسریع کاری رو بهونه کن وبیا معمولا اخر هفته ها همه دور هم جمع هستن،بزار کم کم براشون روشن بشه دیگه هم تمام کارا رو به عهده نگیر مثلا سالادو به عهده بگیر ،سفره چیدنو کلا یه کار وبعد هم بشین بزار دیگرانم کار کنند