2777
2789
عنوان

از ی طرف دلم میخواد ازدواج کنم از ی طرفم نمیخوام😕

| مشاهده متن کامل بحث + 378 بازدید | 52 پست

عاشق شو و به میل خودت زندگی کن😁

خود منم میگم یا عشق قبلیم یا هیچکس😅 خیلی موردای خوبیم بخاطرش از دست دادم

ولی خب وقتی عاشق باشی دیگه از مغزت فرمان نمیبری

هرچند بدونی کارت اشتباهه

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

مامانتو ول کناز وضع الانت لذت ببر و پیشرفت کنحالا موقعیتش که پیش اومد فبهاقرار نیست با هر کسی ازدواج ...

خیلی انرژی مثبت هستین شما یبار اتفاقی تاپیکاتون رو خوندم

کاربر آقا

مامانتو ول کناز وضع الانت لذت ببر و پیشرفت کنحالا موقعیتش که پیش اومد فبهاقرار نیست با هر کسی ازدواج ...

واقعا ی بار تجربه کردم… اعصاب جنگ و دعوا ندارم. همش میگم با خودم کاش هموون بچه بودم ازدواج میکردم..الان از مسئولیتش میترسم

واقعا ی بار تجربه کردم… اعصاب جنگ و دعوا ندارم. همش میگم با خودم کاش هموون بچه بودم ازدواج میکردم..ا ...

ولش کن بابا مادرت رفته رو مخت وگرنه همین الانم دلت نمیخواد ازدواج کنی

مورد خوب واقعا مناسب پیش اومد اوکیه ولی نشد هم چیزیو از دست ندادی

به این چرت و پرتای خانه سالمندان و فلان هم توجه نکن تضمینی نیست که آدم اصن تا پیری عمر کنه

و تضمینی هم نیست که طرف مقابلت زودتر از تو نره

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
اینچیزا خیلی کم پیش میاد به ابن راحتیام نیست

چه چیزایی دقیقا کم پیش میاد؟

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز