چرا لباس پوشیده و بلند انقدر سخت پیدا میشه صفحه 3

aaaaarrrr

مدیر استارتر

عضویت: 1403/07/22

تعداد پست: 2385

بده خیاط . منم خیلی میگردم دنبالش .ولی باز ازاین کفتان و ساحلیا میگیرم برا جلو مهمون . شکت نمیپوشی؟

میپوشم اما برای بیرون زیر چادر

1403/09/13

|

01:16

0 نفر لایک کرده اند ...

لالاخانوم

عضویت: 1401/12/01

تعداد پست: 1918

باید ازش خرید کنیم تا بتونیم هدیه رو برداشت کنیم؟

ن گلم هیچ کاریم نکنی هدیه رو میده و همون لحظع هم برداشت میتونی کنی . رو شماره بقیه هم میتونی کد رو بزنی و برا اونام بیاد و برا خودت برشون داری

گویی همه خوابند کسی را به کسی نیست..!

1403/09/13

|

01:16

1 نفر لایک کرده اند ...

نسی844

عضویت: 1401/07/27

تعداد پست: 773

همدان

عه منم همدانم

1403/09/13

|

01:17

1 نفر لایک کرده اند ...

محیا_خانم1

عضویت: 1396/03/22

تعداد پست: 14527

دقیقاااا منم مثل شما ی هفته پیش عروسی ذاشتیم‌انقد گشتم ینی تو شهرمون جانموند نرم اخرش بین ی مانتو ک ...

فهمیدم چه مدلی میگی منم از اونا پرو کردم قشنگن

دخترای قشنگم دوستتون دارم... هر چی آرزوی خوبه مال شماها🥰🥰 دوستان برای آرامش و سلامتی مادر عزیزم صلوات بفرستین. مادرم خیلی سختی کشیده💔💔

1403/09/13

|

01:17

1 نفر لایک کرده اند ...

عشق_بارون

عضویت: 1398/05/22

تعداد پست: 6159

اره بخدا تو خونگی بود

از نت دونه مشابهش رو پیدا کن عکس بده ببینم

من هنوز باور نکردم😑

چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ...زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ...بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤

1403/09/13

|

01:17

1 نفر لایک کرده اند ...

نسی844

عضویت: 1401/07/27

تعداد پست: 773

همدان

کجای‌همدان بود این لباس ک میگی؟

1403/09/13

|

01:17

1 نفر لایک کرده اند ...

عشق_بارون

عضویت: 1398/05/22

تعداد پست: 6159

ن گلم هیچ کاریم نکنی هدیه رو میده و همون لحظع هم برداشت میتونی کنی . رو شماره بقیه هم میتونی کد رو ب ...

هدیه اش چقدره؟

چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ...زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ...بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤

1403/09/13

|

01:18

1 نفر لایک کرده اند ...

نسی844

عضویت: 1401/07/27

تعداد پست: 773

فهمیدم چه مدلی میگی منم از اونا پرو کردم قشنگن

اره سرشامش نگین دوزیه با گردنش از سینه ب پایین کلا سادس اونی ک چهارتمنی بود سنگ دوزی ستاره ای بود همه جاش تا پایین خیلی خاص بود اما بهم خیلی بزرگ بود و زنانه طور بود

1403/09/13

|

01:19

2 نفر لایک کرده اند ...

لالاخانوم

عضویت: 1401/12/01

تعداد پست: 1918

هدیه اش چقدره؟

۵ میلی طلا هرچقد کد دعوتو بزنی بیشتر میده

من تا الان ۲۵۰ میلی طلا دریافت کردم

گویی همه خوابند کسی را به کسی نیست..!

1403/09/13

|

01:19

1 نفر لایک کرده اند ...

محیا_خانم1

عضویت: 1396/03/22

تعداد پست: 14527

اره سرشامش نگین دوزیه با گردنش از سینه ب پایین کلا سادس اونی ک چهارتمنی بود سنگ دوزی ستاره ای بود هم ...

چند سالته؟

دخترای قشنگم دوستتون دارم... هر چی آرزوی خوبه مال شماها🥰🥰 دوستان برای آرامش و سلامتی مادر عزیزم صلوات بفرستین. مادرم خیلی سختی کشیده💔💔

1403/09/13

|

01:20

1 نفر لایک کرده اند ...

عشق_بارون

عضویت: 1398/05/22

تعداد پست: 6159

۵ میلی طلا هرچقد کد دعوتو بزنی بیشتر میده من تا الان ۲۵۰ میلی طلا دریافت کردم

۵ میلی یعنی چی؟؟؟

چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ...زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ...بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤

1403/09/13

|

01:20

1 نفر لایک کرده اند ...