من یادمه. داشتم ب این میخندیدم کوقتی بارداربودم اگه میخندیدم شکمم تکون میخورد بعد بچم از تکون شکمم تکون میخورد بعد تصور میکردم چ شوکی از خندیدن من بش وارد شده باز بیشتر خندم میگرفت بعد هی میخندیدمهی اون تکون میخورد تا اشکم از خنده درمیومد ک ب خودم میگفتم داره میگه خدایا این مامان ک ب من دادی اسکوله