وای خدا
یاد ی همسایه افتادم
نمیدونی چطور بود وقتی میومد چیزی میخواست گیر میداد
تا جایی ک گفتم دوس ندارم لباسامو بدم ولی میکفت بده حالا ی بار دیگه 😑😑
کلا عادتشو ترک دادم دیگه نیومد
انقدر بی محلی کردم ک ول کرد رفت
بعد چند وقت خواهر زادش اومد گفت خالم گفته خیلی لباسات قشنگن ی پیرهن مجلسی میخوام
گفتم ندارم
خداروشکر این گیر نداد دیگه نیومد هیچوقت 🤦♀️🤦♀️