هیچ درکم نمیکنن
زبونشون فقط به حرف منفیه
همش ازم انتظار هزار تا کار دارن
خستم دیگه از مجردی باهاشون
انقد پول وتوان مستقل شدن کاملو ندارم
خیلی حسودن وحساس
کاش یکی میمود منو میبرد
حس مجردموندن تو این خانواده یه طوریه
چن سالاه
چرا خوانوادت چجورین خب ازدواج کن
منم مامانم همینطوره
اصلا درکم نمیکنهازم توقع بالا داره
یه آروزهایی داره که من باید اونو بهش برسونم اگر نرسونم خیلی عصبانی میشه
مجرد موندن بهتره تا با یکی ازدواج کنی که روزی هزاربار آرزو کنی برگردی خونه‌ی بابات
شما همونی هستی که معلم بودی؟
اگه قسمت باشه حتما ازدواج میکنی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
28 ثانیه پیش
28 ثانیه پیش
30 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز