واقعیت ماهم یک بار دوستان رفتیم ما بچه داشتیم و شرایطمون با بقیه متفاوت بود مثلا بچه ما نمیتونست صبح تا شب بره گردش خب خسته میشد خواب لازم داشت غذا میخواستنمیشد هرغذایی بهش بدیم تحمل بزرگترها نداشت اونا دوست داشتن برن کوه من و شوهرم پایین مینشستیم میگفتیم شما برین ولی مرتب غر میزدن که شما بد مسافرتین واقعیت نمیتونستیم بریم کوه چون بچه ما نوپا بود میترسیدیم بخوره زمین بچه دستشویی داشت باید میشستیمش و...
شوهرم هم طفلک اصلا نمیگفت میخوام با دوستام باشم و...کاملا درک میکرد
کلا تصمیم گرفتیم تنهایی بریم سفر و واقعیت راحت شدیم ولی تحمل کردیم تا سفرتمام شه چون ما خسته بچه داری بودیم ولی اونا راحت شب میخوابیدند صبح سر حال بودن وخیلی چیزهای دیگه ن اونا گناه داشتن ن ما
ولی کلی ناراحت شدن ازما که شما بد سفرین درصورتی که غرم نمیزدیم فقط همراهشون نبودیم پابه پاشون نبودیم هنوزم دلخورن که اولویت شما بچه اس
که در حقیقت همینه و درست میگن ولی شرایط ما متفاوته