چقد رو خودم کار کردم از اتفاقات زندگیمون فاصله گرفتم تو مرحله خوبی بودم از فکرش دور شده بودم برام عادی شده بود دیگه گریه اور نبود کل روز درگیرش نبودم عمق ماجرا رو حسابی ازش فرار کرده بودم ولی دیروز خودمو تو شرایطی قرار دادم که برگردم سر نقطه اول کل دیروز سرم داشت میترکید دیشب به این امید خوابیدم که فردا صبح همون ادم قبلم اما الان بیدار شدم ذهنم حسابی درگیره بگید چه غلطی بکنم حالم بده و طاقت و حوصله این حالو ندارم
یه کاری کردی ارادتو سست کرده برو ببین اون کار چی بوده
مثلا زیاد مجازی گشتن و زیاد موزیک گوش دادن
من بعد ده سال هنوز فراموشش نکردم
ای بابا فک کنم همونموقع نذاشتی کاملا خالیشه دلت الان دیگه ته گرفته
نشخوار فکری وقتی بگیره آدمو هی میاد و میره
فقط سعی کن سرتو گرم کنی
باشگاه برو یوگا و پیلاتس برو که ذهن آرامیه
برو کلاس یچیزی که ذهنتو درگیر کنه
برو تو جمع دوستا و اقوام که تنها نباشی
برو درس بخون سرکار برو
هرکاری که تورو شده یه مدت از خونه بیرون کنه و تنهات نذاره و ذهنتو درگیر کنه تا بتونی به ذهنت کنترل پیدا کنی و نذاری دیگه به چیزای بد فکر کنی
اگه تمرین کنی شروع کنی قرآن حفظ کنی هم زودتر به نتیجه میرسی
من یک سال درگیرش شدمم تا حمله های پانیک رفتم و رفتم سرکار خوب شدم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
8 ثانیه پیش
8 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز