اول اینکه ازاین به بعدجایی میخوای بری ازقبل به شوهرت نگو مثلایهو توعمل انجام شده قرارش بده... یاببین بهش مستقیم نگوخواهرت نیاد مثلابگووقتی میخوام برم تومطب جلوخواهرت خجالت میکشم وترجیحم به اینه که تنهابریم یا هندونه زیربغلش بذار مثلابگو دوست دارم باتوبرم کسی نباشه راحت ترم واگرکسی بیادمجبورم تنهابرم که من دوست دارم باتوبرم!
یاتوعمل انجام شده قرارش بده بگوفلان ساعت بیادنبالم رفتید توراه بگو یهویی شد وقت گرفتم...
منم مث تویکی همیشه تودوران عقد توزمانای خوشیم بود
باورت نمیشه بگم چندسال زمان برد تاخودمون باشیم برای حتی یه خرید ساده...
باب کن ازالان بین تون که این دونفره هاتون قرارنیست خانوادگی بشه...
زن ومردپارتنرغم وشادی وشریک جنسی همن آیاخواهرجاشومیگیره! یابقیه...
یه زن بازرنگی میتوونه خیلی کارهابکنه اگرحوصله شوداری دوستش داری اصلا خودتوکوچیک نکن باترسوندن وقرص خوردن و... قوی باش
قوی بروجلو
شماسلاحی داری که بقیه ندارن... واینکه کلا عقد یه بلاتکلیفی داره طبیعی هستش گاهی اینجورمسائل زودعروسی کن ازاولش این چیزارو دستت بگیرمدیرخونه ت شو باپنبه سرببر نه با بحث و...قطعا چون تغییربزرگی توزندگی تون هستش خیلی چیزارومیشه تغییرداد...