اسی منم همچین تجربه ای داشتم
وقتی روح منو داشتن میبردن تشنه ام بود
جیغ میزدم و از مادرم خواستم کمکم کنه ولی مادرم منو نمیدید انقد گریه کردم تا دوباره برگشتم ب جسمم
و انگار له شده بودم
یه حس خستگی داشتم
دست و پاهام بی حس بودن
فقط چشمامو باز کردم و فهمیدم زنده هستم
ولی من توی خونه این اتفاق برام افتاد