2777
2789
عنوان

مامانا شما کِی خبر بارداریتونو اعلام کردین

| مشاهده متن کامل بحث + 1676 بازدید | 115 پست
چقدر این حس بده به آدم نمیگن انگار ما چشممون شوره یا چون مشکل داریم چشم میزنیم... خدا به دل ماهم نگا ...

بله متاسفانه. با خودم عهد کردم باردار شم نگم.ولی خب اصلا باردار نمیشم ک بگم یا نه

من خودم هفت بود فک کنم به مادرم و خواهرم گفتم بعدسونوی تشکیل قلب به مادر شوهرم گفتم و تاکید کردم که به کسی نگه ولی فقط حافظ خدا بیامرز بی خبر موند.اینقد بدم میاد همش میپرسن.همش میپرسن بارداری یا نه؟اقدامی یانه؟همینکه فهمیدن بارداری دنبال علایم دختر و پسر میگردن آخه بچه ی منه به شما چه جنسیتش چیه.بعدشم که همش میپرسن اسمشو چی میزارید.بخدا اینقدر ازم پرسیدن هی گفتم فعلا پیدا نکردیم و ولکن نبودن مستقیم گفتم الان که بگم دیگه مزه و جالبیش تا بدنیا بیاد میره 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بله متاسفانه. با خودم عهد کردم باردار شم نگم.ولی خب اصلا باردار نمیشم ک بگم یا نه

ان شالله میشی برو ای وی اف امتحان کن آن شالله یک روز خدا دل ماهم شاد میکنه منم تو دوره انتقالم بهر سوممم ای وی اف میکنم خدا آن شالله دلمو شاد کنه

خدایا شکرت خدایا خودت بساز که قشنگ میسازی ....  
یعنی مث پنگوئن راه نمی‌رفت آخه خانومها سنگین میشن ی جوری راه میرن

نه فقط چاق بود چاق تر شده بود ما فكر ميكرديم چاق شده 

كلا هم آدم شلى هست و از جاش بلند نميشه 

يعنى هميشه همون حالات حاملگى رو داره ،به خاطر همين ما نفهميديم 

مرسى عزيزم دعا كن خدا به خودمم بده براى بچه دار شدن خودمم گريه ميكنم انقدر لطيفم

عزیزم انشاءالله به زودی خدا به خودتم میده، چه مامان مهربونی میشی ❤

منو ریپ نزن و چرت و پرت نگو من اعصاب ندارم، سرم درد میکنه واسه دعوا و بحث کردن تا ته تعلیقی هم هستم پس به کاربری خودت رحم کن

خواهرشوهر منم ۷ماهگی گفتاونم نه خودشمادرشوهرم به شوهرم گفته بودمن با اینکه عقد بودم ولی برام ناراحت ...

زشته خب.به شوهرم گفتم گفت ناراحت نشو حالا شهسوار که حامله نیست بچه ی سیاه زشته.گفتم نگو اینطوری میگفت حقیقته.حدااقل اینطور ی میگفت ناراحتی م زیاد نشه

خواهرشوهرم باردار بود پسر همش میگفت وای بچم ب دنیا بیاد نمیزارم کسی بغلش کنه نمیزارم کسی بوسش کنه (کسی نوزادو بوس نمیکنه)و کلی چیز دیگه بچش دنیا اومد هیچکس سمت بچش نرفت همچنان بچش بزرگ شد همه تو جمع بچشو بی محل میکردن الان پسرش ۴ سالشه اصلا کسی زیاد تحویلش نمیگیره از مادرایی که هی چسی میان بچمون بچمون بدم میاد بخدا همه بچه دارن همه هم بچشون پیششون عزیزه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792