شماها چطوری بدی هایی که خانواده شوهر بهتون کردن رو از دلتون بیرون میکنین

با اجازه اسی دوستان میشه لطفا نظر بدید میخوام نظر تک تکتون رو بدونم مادر همسر من توی بحث پشت تلفن با همسرم گفت که دیگه خانمت رو نیار اینجا به جاری هاش بی احترامی میکنه(من فقط مثل خودشون جوابشون رو دادم)حالا که همسرم گاهي میره پدر پیرش رو ببینه مادرش میگه همسر و بچه هارو بیار من اعصابم خورد بود اینطور گفتم الان 11ماهه نرفتم بنظرتون من برم سانس از حرفش بگذرم یا نع؟؟؟اینم در نظر بگیرید دخترم دنیا اومد دیدنش نیومد

پشت سرم کلی بد گفتن به شوهرم یه جوری که از چشش بندازیم 

برا بچها م دعا کردن مریض شن امروز مهمونی تحویل نگرفتم طلبکار شدن از اون موقه ک شوهرم طلبکاران گفت از قلب درد دارم میمیرم 

افرین منم به همسرم همین و میگم

اول بیاد بچه ی من رو ببینه منم برم اونو ببینم هرچند همسرمم ک الان میره پدرش رو میبینه من مجبورش میکنم چون خیلی پیره

گاهی یادم میاد،سری از ذهنم پاکشون میکنم،اصلاً مانع همسرم نشدم،اون میره و میاد

نه بابا همسرم خودشم به زور من میره مننم بخاطر رضایی خدا میگم بره اون پیرمردو ببینه هرچند همون پیرمردم کم بهم ظلم نکرد وقتی 17ساله بودم خدا ازشون نگذره

نه نرو. ولی اگه همسرت گفت بریم، زورت کرد، برو و رسمی باش اونجا و زود برگرد.