تامیکای قبلیم بخون نمیتونم نمیشع خیلی آدم حواس جمعی ه .
منو میرسونه ترمینال وایمیسته تا ماشین حرکت کنه . حتی اگه یواشکی برگردم شهرمون آنقدر بزرگ نیس ک تو ساختمون و برجی چیزی قائم شم . کلا دوتا راسته خیابون ه
شوهرمم کلا تو خیابون ول میچرخه . اصن نمیشه .
از کوچه پس کوچه میاد .
حتی مثلا میخوایم بریم بیرون
میبینه ی ماشین غریبه نزدیک خونه س تا امارشو درنیاره ول کن نیس .
و اینکه بهم گفته چ میرم چ برمیگردم خبر بهش بدم میگ نگران میشه و این حرفا !!
ب شدت آدم خشمگین ی هس
میخوام یجوری باشه یکبار واس همیشه آرامش بهم برگرده و ازین دو دلی دربیام