مثلا اولش اینکه هیچ وقت به گوشی هیچکس حتی همسرمون بدون اجازه ش وارد نشیم.
2_همیشه همسرمونو موقع رفتن سرکار بدرقه کنیم من هرروز صبحانه کنار همسزم میخورم و موقع رفتن از زیر قرآن ردش میکنم و براش لقمه میذارم و عادت دادم که موقع رفتن سرکار حتما همدیگه رو ببوسیم
3.گاهی که براش لقمه میذارم یک گل کوچولو یا قلب هم داخل پکش میذارم و میدم با خودش ببره
4.همسزم از سرکار میاد میرم استقبالش و ازش تشکر میکنم که برای زندگیمون انقد تلاش میکته و مجدد میبوسمش و همدیگه رو بغل میکنیم
5.وقتایی که تو گوشی باشه بهش نمیگم نرو اینستا بلکه میوه و خوراکی مورد علاقه ش رو بهش میدم و کنارش میشینم و گاهی کنارش دراز میکشم
6.گاهی وقتا بدنش رو ماساژ میدم تا خستگی از تنش خارج بشه و لباساش رو همیشه مرتب میکنم
7.هیچوقت هیچوقت نمیگم (چرا) مثلا نمیگم چرا دفعه ی قبل مثلا جلوی دیگران این حرفو زدی.بلکه لب و لوچه م رو کج میکنم و میگم تو دیگه دوسم نداری اون دفعه که اون حرفو زدی دل گرفت و بعد میرم بغلش.
8.هیچوقت بهش دستور نمیدم و نمیگم بیا خونه مامانم اینا. اگر نیومد میگم خیلی دوس دارم که بیای عزیزدلم ولی خواسته ت، توی دنیا برام از همه چی ارجح تره.
9.اگر قصد خریدچیزی رو داشته باشم بهش نمیگم برام بخر. میگم خیلی دوست داشتم فلان وسیله رو داشته باشم (در صورتی روابط به مرور خوب بشه نتیجه میده)
10.بدگویی خانواده همسر کلا ممنوع.یک روزی رو با توافق هم که حوصله داشتیم میذاریم بابت درد و دل کردنا مثلا توی اون روز میگم که فلان روز بابت اون حرفت دل کوچولوم رو شکوندی دل من به غیر تو مگه کیو داره
11.روابَط.... هم خیلی مهمه. تعداد مهم نیست کیفیت مهمه و اگر خانمی طبق خواسته همسرش صدش رو بذاره خیلی جواب میگیره
12.خیلی وقتا آهنگ شاد میذاریم و من میرقصم و الانا همسزم با وجود حوادثی که براش پیش اومد بعذ 3 سال کنارم میرقصه
13.همیشه تو جمع خیلی بهش احترام میذارم و اگر جایی دعوت بشیم اول میگم من با همسزم هماهنگ کنم اطلاع میدم و کلی تشکر میکنم
14.جلو همسرم غیبت هیچ کسی رو نمیکنم حتی اگر از ناراحتی در حال ترکیدن باشم تا حال خوبش رو بد نکنم و دیدگاهش رو نسبت به خودم تغییر ندم
15. برای خرید خونه بهش لیست میدم میگم مرد زندگیم اگر تونستی میتونی خرید این وسایل رو زحمت بکشی؟ اگر بگه آره که کلی تشکر و قربون صدقه واگر بگه نه، میگم باشه فدای سرت، خودم یک کاریش میکنم
16.هیچوقت همسزم رو بابت اشتباهاتش سرزنش نمیکنم و میگم باشه عزیزم فدای سرت حالا مگه چی شد. احترامش رو حفظ میکنم تا همیشه احترامم حفظ بشه
17.وقتی حس خطر کنم از جانب همسرم هیچوقت نمیام مستقیم بهش بگم بلکه محبتم رو بهش زیاد میکنم و انقد زیاد میکنم تا کشش بیشتر به سمت من و زندگی داسته باشه (همه مون باید قبول کنیم برای یکسری خانمهای آسیب دیده زندگی ما اصلاااااا ارزشی نداره و از خداشونه زندگیمون رو خراب کنن این ما هستیم که نباید بذاریم زندگیمون خراب بشه)
همه ی کارهای بالا باید حداقل 6 ماه الی یکسال انجام بشه مخصوصا کسایی که با همسرشون مشکل دارن، بازسازی زندگی خراب شده سخته باید خشت به خشت مجدد بنا بشه.
مثال میگم من همسزم جایی کار میکنن که خیلی خانمهایی که بنده خداها جدا شدن و میخوان جدا بشن(یکسری خانمها بنده خدا ها آسیب دیده ن و تو زندگی فقط تلف شدن اصلا صحبت ازونا نیست) (خیلی از خانمها میخوان جدا بشن چون خودشون خیانت میکنن و با کیس جدید ازدواج کنن ) میان پیشش. این بین خانمهایی هم میان که کارشون ببخشید ه ر ز گ ی هست و گاهی مورد ضرب و شتم قرار میگیرن و میان برای شکایت. یکبار من رفتم محل کار همسرم و تو ٱشپزخونه بودم، بخدا خانمه همسر داره اونم چه همسر خوبی. نمیدونست که منم هستم به همسرم گفت ببخشید معذرت میخوام گرمم شد میتونم مانتوم رو دربیارم!!!!!!!! بعد همسرم گفت هرطور راحتین. دوباره گفت ببخشید منو شما تنهاییم یکدفعه کسی نیاد درباره م فکر بد کنه. همسزم گفت خانمم هست. خانمه زود مانتوش رو پوشید و من از دوربین محل کار (اتاق همسزم دوربین داره) دیدم زیر مانتو خانمه یک لباس یقه باز پوشیده و لخت و بدن بسیار زیبایی هم داره. خب اینجا من میتونستم برم با همسرم دعوا کنم و بگم چه شغلیه که داری. این چه کار مزخرفیه ولی اینو نگفتم و یک مدت مدام رفتم با همسرم سرکار و این خانم هم میومد من رو که دید صورتش شد عین گچ. حالا همسرشون هم از ثروتمند و با آبزوهای شهره. الان اگر همسرم اون لحظه ببخشید شهوانی میشد واقعا مقصر همسزم نبود. جای تنها یک خانم زیبا که خودش رو لخت کنه مگه همسرم حضرت یوسف؟ نه. پس کاری که ازم برمیاد اینه که زنگ میرنم محل کارش و قربون صدقه ش میرم و واقعا هم علاقه ی قلبی رو نسبت بهش زیاد کردم. تا ازش ناراحت میشم یاد روزهای قشنگمون روز عقدمون میفتم و دوباره همه چی مثل اولش. خیلی وقتا خیلی چیزا رو ندیده میگیرم. اجازه میدم همسرم حرف بزنه و ازم نترسه.