سلام بچها دلم گرفته میشه بیاین باهام حرف بزنین

اره نقاشی هم خوبه هرچیزی که شمارو از غم دور کنه خوبه

به این فکرکن که باهر لبخندت نامزدت هم اون دنیا میخنده اینجوری اشتیاق بیشتری واسه شادی کردن پیدا میکنی

این دنیا ارزش غصه خوردن نداره وهمه مون یه روز ازاین دنیا میریم

شادی کردن شما بی معرفتی درحق نامزدت نیست مطمعن باش

با عذاب وجدان فقط عمرتو حروم میکنی 

خدااین لحظه هارو در اختیارما گذاشته تا ازش استفاده کنیم حرومش نکن جونی چیزی نیست که بتونی دوباره به دستش بیاری با گوشه گیری هیچ چیزی عوض نمیشه

درمورد شفای کودک درون و زخم های زندگی 

توی تلگرام سرچ کن : آکادمی ساریسا حیدری. بعد توی کانالش سرچ کن گام اول ساهاسارا. همین امشب گوش کن مراقبشو بنظرم 

اینجوری فقط افسرده وتنهاتر میشی بعد دلت میخواد به یکی تکیه کنی تا حالتو خوب کنه وخدایی نکرده شاید به ادم اشتباهی تکیه کنی

خودت عامل خوب شدن حالت باش ورزش کن کلاس برو دنبال یه شغل خوب باش چندتا دوست خوب پیدا کن تفریح کن 

مگه دست خودته عزیزم ؟ حق داری خب. شرایط سختی داری تحمل میکنی. همه ی آدما دوست دارن آرامش و شادی داشته باشن. شرایطیه ک پیش اومده. از دست تو کاری ساخته نیست که خودتو سرزنش میکنی. مگه خدا مثل بندهاشه که ناامید بشه؟

یادت میره ها. مراقبش اونجوری نیست که فکر میکنی. کلی باهاش گریه میکنی و تخلیه میشی . حس خوبیه 

انقدر غصه خوردی که خیلیییی دور شدی ازش‌ . اونها توی فرکانس های خیلی بالا هستن. تو ولی فرکانست پایینه بخاطر غصه خوردن. اذیت میشه حتی اگه بخواد بهت نزدیک شه

چرا فکرمیکنی نامزدت از غصه خوردن شما راضیه

این دنیا و مسائل توش واسه ماهایی که زنده هستیم مهمه واسه اونایی که رفتن مهم نیست اونا تازه فهمیدن که هیچی تواین دنیا باارزش نیست 

فقط فکر خدا باش که هیچ چیزی باارزش تراز اون نیست

ومطمعن باش کسی اندازه خدا پیدا نمیکنی که واقعا دوستت داشته باشه

بهش تکیه کن وباورش داشته باش و راضی باش به رضای خودش

بعد میبینی که چجوری راهای خوب رو جلوی پات میزاره

به خدا بگو فقط به خاطر تو این غم وتحمل میکنم خودت بهم صبربده وکمکم کن دوباره رو پاهام واستم 

هرثانیه باهاش صحبت کن وازش کمک بخواه وباورش کن بعد ببین چجوری کمکت میکنه

میدونی من وقتی شش سالم بود پدرم بخاطر اعتیاد از پیش ما رفت ماهم چهار بچه آیم مادرم مارو بزرگ کرد من بچه سومم تا 19سالگی مجرد موندم زندادشم با ما شریک بود منو خیلی آزار می‌داد مادر چشماش یک درصد بود و برای ما کارگری میکرد تا پول دربیاره وضع بدی داشتیم تا اینکه برام خواستگار اومد پسر روستا بود قیافه خوبی هم نداشت و پدر و مادرش مخالف بودن اما مادرم بخاطر حرف بقیه و شرایط کنو بزور داد بهش تو روستا زندگی میکردم ت خونه 15متری با مار و موش و عقرب شوهرم گم کم تریاک میکشید و کار نمی‌کرد شده بودم نوکر مادرش زیر گوسفندان رو تمییز کنم نون ساجی بپزم اینا خلاصه رفتم قهر کردم یکسال این ور اونور برو بلاخره براش شرط گذاشتم که خونه باید شهر بگیری اعتیاد نداشته باشی و کارکنی یکم زندگیم بهترشدن ولی مشکلات ول کنم نیستن خیلی مشکلات دیگر دارم که پیش خدا دعا میکنم که حل بشه آرامش روحی و فکری بگیرم بخدا خیلیا هستن که زندگیشان از مردن بهترع

مشکل شما اینه که دنبال یه معجزه هستی تا حالتو خوب کنه

ولی فراموش کردی که فقط خودت میتونی به خودت کمک کنی نه کس دیگه

اینقدر غصه خوردی که عادت کردی به غصه خوردن

فردا برو یه باشگاه ثبت نام کن ورزش کن

هرچی بیشتر تنها باشی حالت بدترمیشه و حال بد روحیت به جسمت هم اسیب میزنه 

واسه خودت یه کاری جورکن که کمتر فکروخیال کنی بعد اروم اروم بهترمیشی

صبور باش همه چی باصبر درست میشه

منتظر معجزه نباش عزیزم