دارم میگم.پس خلاصش میکنم چون تمام این اتفاق ها از ابراز علاقش تا الان هفت سال گذشته.
من پامو کردم توی کفش به شوهرم گفتم برام خونه جدا بگیر . برادر شوهرمم تا اسم خونه جدا میاوردم عصبانی میشد و شوهرم و پر میکرد که نه همینجا بمونید تا پیشرفت کنی و میگفت من میخوام زمین بخرم برا شما هم خونه میسازم