من نزدیکه دوساله ازدواج کردم یک سالو نیم عقد بودم الانم چند ماهه عروسی کردم اول ها خیلی برام تازگی داشت شوهرم ولی الان حس میکنم یکم عادی شده برام شما هم اینجوری شدید؟میترسم هر چی بگذره بدتر بشه این حس مزخرف دوست داشتم برام همیشه عین روز اول تازگی داشته باشه نمی‌دونم بخاطر یکسری بدی هایی که مادرش در حقم کرد اینطوری شدم یا طبیعی هست
من ۴ساله ازدواج کردم ، بودونبودش فرقی نداره برام
منم دوساله باهاشم چنین حس دارم
هر چند اتفاقی هوبی باهاس برام نیوفتاد باعث شد همیشه جنگ اعصاب داشته باشم دلیلش اینو میدونم بی تاثیذ نیستن اینچیزا
۱۳ سال ازدواج کردم عین روز اول شوق دیدنش رو دارم
من ۵ ساله عروسی کردم آرزوم بمیره ازش متنفرم
من سه ساله ازدواج کردم
تازگی نداره اصلا شوهر نباشه یه گربه باشه آدم هر روز ببینه عادت می‌کنه بهش ...منم فقط بهش عادت دارم
بیست ساله ازدواج کردم هر موقع میره سفر چند روز میاد دلم براش یه ذره میشه خونه رو تمییز میکنم به خودم میرسم غذای مورد علاقشو میپزم حتی ظهر یه خرده کارش طول بکشه یا ترافیک گیر کنع دلم میخاد زودی بیاد خونه . قهر و ناراحتی هم داشتیم دعوا هم داشتیم ولی بی احترامی نداشتیم ازدواجمون هم سنتی بود
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز