دقیقا
یه مشکل واسه ما پیش اومد اون زمان بابام تصادف کرده بود تو کما بود اتفاقای بد دومینو وار میفتاد
گفتن نتیجه سحروجادوعه
ما رفتیم باطل کنیم هزارتا گره دیگم افتاد تو زندگیمون
ولی اون سحره باطل شد
خیلی وحشتناک بود بعدش توبه کردیم دیگه پیش دعانویس نریم.هم گوسفند هم خروس سیاهم قربانی کردیم
یاد اونروزا میفتم حالم بد میشه
یه عکس میفرستم برات ببین زود میپاکم بعدا جریانشو میگم باشه؟