منم تمام آرامش زندگیمو از بابت دعای گربه هام و گربه های خیابونی میدونم و بهش صددرصد باور و ایمان دارم که دعای گربه میگیره و گربه تو خونت زایمانکنه برکت میاره....واسه من که خیلی برکت آوردن حیوونام و حیوونایی که غذا میدم
بهشون ...همین باور بهشون باعث شده چندین سال هر شب بدون وقفه تو سرما و گرما تو مریضی وبیحالیی وظیفه ی خودم بدونم و غذا رسانی کنم
از اول تا آخر خیابونمونو ...کلا غذا باخودم دارم هرجا برم غذای مخصوص گربه توکیفم یا جیب لباسم وتو ماشینم دارم ...علاوه بر گربه ها به پرنده ها هم هر
صبح گندم و ارزن وبرنج میزارم ...حتی به کلاغ ها
واسشون ضایعات مرغ میخرم صبح به صبح میان رو کابل برق جلو پنجره صدام میزنن ..غذاشونو پرت میکنم تو آسمون میگیرن بعد سروصدا میکنن بقیه هم صدا میزنن میان...جلو خونم پارکه و خونم چون تو حاشیه. خییاببونه کلاغا خونه رو میشناسن ۳تاشون که دائمین ...تا پنجره رو باز میکنم هر تایم از روز اینا میپرن رو کابل آنقدر میخندم ازکارشون ..بشوهرم میگم این ۳تا انگار کارکاسبی ندارن منتظرم پنجره رو باز کنم چجوری میفهمم آخه...زمانیم که
نیستن تا بلند صدا میزنم آقا کلاغه این۳تا فوری میان...
یکیش خیلی بزرگه دوتای دیگه کوچیکترن...جالب اینجاس گاهی غرروبا میخوان برن بخوابن و گشنشونه میان پشت پنجره جیغ و داد صدام میزنن که غذا بده..گاهی
شبها هم از۳صبح میان رو کابل میشینن انگار خونممونو میپان ...از سه میان. که من پنجونیم واسشون غذا
بندازم منم میبینم حیوون زود اومده فوری یه تیکه میزارم پشت پنجره با دستام بهش میفهمونم بیا غذا .....عاشقشونم دیگه ....بعضی شبها که خوابم عمیقع دیرتر بیدارمیشم این کلاغا آنقدر جیغ میزنن پشت پنجره اصلا بی آبرویی...شوهرم میگه وای به روزی که همسایه ها بفهمن تو کلاغ جمع کردی و تو باعث این سروصدایی چیا میخوان بگن پشت سرت ؟؟خدایی. زشته..کم
گربه و کبوتر ویا کریم و بلبل خرما و مینا جمع کردی میان جلو خونه ولب
پنجره
صدات میزنن کلاغم اضافه کردی ..اخه کلاغ دیگه چرا اونا خودشون میرن
شکار غذاشونو پیدا میکنن تو نمیخواد سیرشون کنی دلت بسوزه ...میگم اونا اگع سیر باشن نمیان منو. صدا بزنن بعدشم اونا. صببح به صبح به امید غذای من میان ساعتها جلو پنجره میشینن. تا روشن بشه هوا بعد. من نادیده بگیرم اینهمه انتظار و چشم انتظارریشونو ...
شاید تو
بتونی بیخخیال باشی من نمیتونم ...من حتیی گربههایی هستن که تایم اومدنشون جلو خونه واسه غذا متفاوتی من تایم هموناروهم میدونم. و علاوه برغذای کلی که میزارم واسه اونا هم سه بار تا صبح جدا میرم پایین.یکیشون
۲
شب میاد ..یکیشون راس چهار یکیم راس شش و بیست دقیقه صبح...حالا بجز این منییکسره. غذا جلو خونم هست با ظرف آب ..میرم کاسع های یکبارمصرف میخرم تعداد بالا ...سرتاسر خیابون کاسع آب و غذا میزارم همه هم میدونن واسه. گربه. هاس و من میزارم دست نمیزنن بهشون..نه رفتگرا نه ضایعاتیا
..عشق میکنم بابت اینکار اصلا وظیفه ی خودم میدونم...بخاطر. همین حیوونا من شبها تا صبح بیدارم ...صبح میخوابم تا بدظهر ...بهار ۲هفته رفتم مسافرت وظیفمو محول کردم به شوهرم گفتم وای به حالت بیام وببینم حیوونا نمیان. لب پنجره و دم در😁😁
اگه نیان
یعنی غذا نزاشتی ولی دمش گرم حرفمو گوش کرد...خداهم در عوض هرچی میخوام
بهم میده کمتر از ۲۴ساعت
آدم مقیدی نیستم که نمازم بجا باشه حجابم کامل باشه ولی خداخیلی هوامو داره
ها
ل
ی
ی
ب
ج
ا
ی
ب