خواهر دارم هردو ناجورن..امشب یهو دلم خواست یکمدرد دل کنم باهاتون 😔اینم بگم هردو ازدواج کردن ومن دختر کوچیکه ام ۲۱ سالمه
یهو یه شب ک خوابیدم صب بیدار شدم دیدم همه جا پر کردن من لب هام چون بخاطر کمخونی سیاه شده بود ویکم هم گوشه گیر شده بودم وذره ای ارایش نمیکردم وقتی فهمیدم چ سرمن آوردن بهم تهمت اعتیاد زدن ومنو بردن آزمایشگاه آزمایش دادم و روشون سیاه شد ک من تالا تو عمرم حتی یه قلیون ساده لب نزدم خودشونم میدونستن ولی قلب من هرگز صاف نشد باهاشون ..
این فقط یکاریشون بود از گرفتن طلسم مرگ وبیماری و تهمت دزدی هم بهتره ک نگم🫠
احساس غم ودرد زیادی میکنم):