پسرم ۱۰ سالشه ، ۱ ماهه میره فوتبال اونم به هوای دوستاش ،اونا رفتن اینم هوایی شد
تایم ۶ تا ۸ عصر ۳ روز در هفته میرن سالن ، بچه هارو تا ۸و نیم ۹ میگیره به حرف و بازی ، بچه ۹ میرسه خونه
سرخود بدون مشورت و رضایت اولیا واسه بچه ها برنامه ریزی تفریحی میکنه واسه روزای تعطیلشون
سه هفته پیش جمعه گفته ساعت ۶ونیم صبح بیاید بریم دعای ندبه ، هر چی به پسرم گفتم نمیخواد بری، اون تایم روز تعطیل خیابونا خلوته خطرناکه پر سگه ، به گوشش نرفت پاشد رفت از ۶ و نیم زد بیرون ۱ ظهر اومد ، گفتم کجا بودین گفت بعدش با آقا رفتیم سالن
گذشت هفته بعد گفت جمعه ساعت ۸ صبح سالن باشید مسابقه با یه شهر نزدیک ، رفت ساعت ۲ اومد خونه
هفته قبلم گفت جمعه ساعت ۷ سالن باشید ، پسرم رفت ، گوشیش رو هم نبرد ، ۱ شد نیومد ، ۲ شد نیومد مردم از استرس رفتم سالن هیچکس نبود، شماره مامان دوستش رو داشتم زنگ زدم بهش گفت مربی بچه هارو برداشته برده بیرون نهار 😐😵
یعععععنی کفری شدما ، شماره پسرشو گرفتم زنگ زدم گوشیو داد پسرم ، گفت آقا مارو آورده زمین چمن شهر ، گفتم بیا سر پارک میایم دنبالت ، رفتم دنبالش دیدم بچه م طفلک تو سرما با یه گرم کن وایساده لب خیابون گلوش پر بغض از ترس اینکه ما دعواش نکنیم ،هیچچچی نگفتم
رسیدیم خونه دیدم زد زیر گریه گفت که زمین چمن نبودیم آقا مارو با خودش برده کافی شاپ خودش ، نهار برامون فلافل و پیتزا خریده و بعدش نشستیم پی اس بازی کردیم ، گفتم چند نفر بودین گفت ۱۶ نفر !
به شوهرم گفتم من اصلا به این مردک بدبینم،آخه کی تو این دوره زمونه میره واسه ۱۶ نفر پیتزا و فلافل میخره ، خودت سرانگشتی حساب کن مگه چقدر از ما میگیره که مینی بوس کرایه میکنه و نهار میده و ... ، گفتم مشکوکه ، میترسم ببره یه بلا ملایی سر بچه بیاره !
میره سالن من مدام دلشوره دارم ، واقعا نمیدونم چیکار کنم ، گیر افتادم ، به پسرم میگم دیگه نمیذارم بری گریه میکنه ، منم نمیتونم برم سالن مردونه که 😭