ی سال چن ماه باهاش بودم

ببین ناراحت نشو ولی خدایی خودت خجالت نمیکشی انقدر به یه پسر پیله کردی تا بلاکت کنه؟ حس شرم نمیکنی؟ چرا برای خودت ارزش قائل نیستی تویی که خودتو بی ارزش میکنی چطور توقع داری یه پسر عاشقت بشه دوستت داشته باشه دلتنگت بشه برای رسیدن بهت تلاش کنه الان خودتو از ارزش انداختی میخوای اونو کنجماو کنی کلا دیگه نه پیام بده نه زنگ بزن یه جوری کاملا محو شو و ازش دور شو که نبینتت کلاااا تا ببینیم سمتت میاد یا نه 

چطوری خودتو دوس داری

مگه هممون خودمونو دوس نداریم؟بیشتر شاید ادم چون حال خوبشو کنار اون دوس داشت انقد عذاب می‌کشه

نه قطعا که خودمونو دوست نداریم

اگه دوست داشتیم به نظرت یک ثانیه هم به یه ادم اشتباه اشکـمیریختیم

درخواست میدم بهت 

لطفا قبول کن 

چن سالته و چن سالش بود؟

منم خیلی عاشق شوهرم بودم خیلی خیلی خیلی تازه شوهر من توی دوست مون مدااااااااااااااااام میگفت من قصد ازدواج ندارم اگر برات خداستگار خوبی اومدی بری هااا زندگیت و بخاطر من یه وقت خراب نکنی منم همیشه در جواب میگفتم اتفاقا منم قصد ازدواج ندارم نه با تو نه با هیچ پسر دیگه قصد منم فقط دوستیه (مثل سگ دروغ میگفتم از خداااااااام بود باهاش ازدواج کنم من روزها ساعتها تنهایی مینشستم گریه میکردم با خودم میگفتم چرا نمیخواد با من ازدواج کنه چرا فقط واسه دوستی منو میخواد مگه من چمه با اینکه همه جوره از اون سرترم و خودشم بارها میگفت تو از سرم زیادی بعد انقدر گریه میکردم تا بیهوش شم و خوابم ببره اما هرگز نذاشتم شوهرم بفهمه تو چه وضعیت داغونی ام هرگز نمیخواستم از ارج و قرب و ارزش خودمو بندازم پس نگو عاشق بودم فلان بودم منم یه روزی بدتر تو عاشق بودم اما  من کاری کردم اونم عاشقم شد حتی بیشتر از من و درست وقتی که حسابی وابسته ام شد و عاشقم شد بعد دو سال گفتم من میخوام ازدواج کنم تو برو دنبال زندگیت ببین التماسم میکرد گریه میکرد به پام افتاده بود که ترکش نکنم و سه هفته بعد مطرح کردن خواستگارم ما عقد کردیم هیچوقت به بهانه عاشقی خودتو خار نکن کمی قوی باش تو خلوتت گریه کن خودتو بزن بکش اما جلو پسر جماعت خودتو خار نکن 

میشه منم درخواست بدم یه سوالی بپرسم اگه وقت داری 

اصلا نرو سراغش دیگه اصلااااا

ینی تا کی با این حال قراره بریم جلو 

من۲۳اون ۳۴

اره عزیزم