اول اینکه شما باید نشون بدی بی طرف هستی
و خانوادش رو عین خانوادت میبینی
حتی شده به تظاهر
بعد از اونجایی که اونا شمارو از خودشون نمیبینن حتما سوتی هایی خواهند داد و این به نفع شماس
بعدتر ها میتونید ازش به عنوان نکته ضعفشون استفاده کنید
شوهر منم میبینه عقل داره
من حساسیت نشون نمیدم به اینکه چیزی بخره چون به وقتش لازم شد به خانواده منم میخره
ولی اینکه حمایت خانواده من کجا و خانواده اون که بکش هستن کجا باید کم کم خودش متوجه بشه
مثلا بوت گفتنی ما تو کلی قرض و بدهی بودیم و گفتم ما پول نداریم و کسی ام توقعی نداره!
قبلش تولد خواهر بزرگترش بود 4 م دادیم کیف چرم خریدیم!
و تولد خواهر من یکماه بعد فقط گل خریدیم شوهرم میگفت زشته فقط گل ببریم! گفتم نه کسی از ما توقعی نداره!
و دید واقعا هم خانواده من نداره!و منم نمیگم چون حتما به خواهر تو خریدیم باید به خواهر منم بخریم و صلاح خودمون رو میبینم و حق با منه کم کم حرف منو میپذیره و میبینه خانواده خودش پر توقع هستن
زمان لازمه و سیاست و صبر
اول اینکه باید شوهرت پشتت باشه
اتفاقا عصبانی شدم و گفتم به خودمون یدونه چوب کبریت نگرفتیم تو قرض و بدهی هستیم سفارش هم میده!
گفت خودم پرسیدم چی لازم داری!
گفتم اشتباه کردی!
بوت الکی الکیش 2 م میخاد!
نداریم یه چیز ساده تر و ارزونتر میگیرم!و شوهرم حرفی نزد چون قبلتر هم بهش اثبات شده بود (تو کامنت دیگه واس اسی توضیح دادم ) سنگ خانواده خودمو به سینه نمیزنم و اگه میگم نداریم واسط دو طرفم نداریم اینخیلی مهمه!خانواده من و خانواده تو راه نندازیم!و یک سیاست رو واس همه خانواده ها اجرا کنید!
ارهههههههه
حتما که اشتباه کردی مادرشوهرت واس چی نیومد!؟بهانه اش چی بود!؟
مثلا مریض شده توام میگفتی مریضی یا میگفت مهمون داره توام میگفتی مهمون داری دقیقا عین همون بهانه رو میاری میفهمه از کجا خورده و دور و بر مهمونی هاشون نمیپلکی حساب کار دستشون میاد چ برسه اینکه کیک بپزی ببری
اسی تموم شد تبادل نظر گزارش بزن بره زیادی اطلاعات دادم
لو نرم خوبه:)
منم همینم ولی خب شوهرم نداریم براش معنا نداره
از زیر سنگم شده باید جور کنه میگه در حده توانمون
میدیم ولی بیشتر از توانمون میده ینی قشنگ 100 خودشو
میزاره یه دفه هم خواستم زنداداشمو پاگشا کنم خودمون
تو قرض بودیم و اینا یه قاب عکس داشتیم نو بود گفتم
اونو میدیم فعلا ولی شوهرم رفت یه سکه 500 تومنی هم گرفت براشون 2 سال پیش گفتم بزار موقع عروسی بدیم
گفت نه الان داریم هردوتا شو میدیم خیلی اصرار کردم
مثلا قبول کرد که یکی شو بدیم بعد باز جلو اونا گفت برو
اون یکی دیگم بیار 😐🤦♀️
خب من شوهرم قبول نمیکنه عزیزم مخصوصا اگه دورهمی باشه میره دنبال خواهرش منم باید برم قبول نمیکنه نریم منم دیگه چیزی نمیگم اصرار نمیکنم که ناراحتی نشه
تازه برا تو راه برا خواهرش هردفعه از خونه 1 کیلو میوه میبره میگه بخوره مخالفت کنم میگه چرا مخالفت میکنی دلیلت چیه و اینا چون خانوادم مهمونی بیان خرج میکنه دیگه از اونورم انتظار داره هرچی خرج کرد من چیزی نگم
ولی خب دیگه اینا رو متوجه نمیشه
مریضی رو را باید مخالفت کنه بکشه ببرت!؟برو دکتر یه سرم تقویتی بزن بگو حال ندارم!سرم زدم
میگم که اولش باید شوهر قانع شه و پشتت در بیاد
شده همسر منم رفتیم خونه مادرش میوه خریده و دست پر رفتیم ولی واس دو طرف هم اینطوره
ببین خیلی بدهی و وام داریم ها در کل با ماهی 3 تومن داریم سر میکنیم بیشتر از 7 ماهه گوشت نتونستیم بخریم بازم همینه خودشم میگه دسته من پول باشه جمع نمیشه تو جمع کن ولی خب حقوق شم نمیده بهم که جمع کنم 😐🤦♀️😂
