ما باهم دوستیم ولی رابطمون جدیه ۴سال پیش باهم ی جایی سرمایه گزاری کردیم و کارو شروع کردیم و هردو خیلی برای دیدن نتیجه زحمت کشیدیم و هزینه هام نصف نصف بوده از اول چون من اینطور خاستم که باهم شراکت کنیم و حساب کار از رابطمون جدا باشه قرار شد درامد و سودشو برای اینده خودمون نگه داریم این مدت درامد ناچیزی داشت اما چندماهه عالی شده من هیچ وقت سر درامد و سود باهاش حساب کتاب نکردم و پس اندازو سپردم به خودش چون خودم ولخرجم حالا درامد و سود به حدی رسید که میتونه باهاش حدودا ۸۰متر زمین مسکونی بخره بهش پیشنهاد دادم اینکارو بکنیم و سه دونگ به نام من و سه تا اون اول گفت باشه و اتفاقا کاملا موافق بود میگفت پیشنهادت عالیه ازم خواست چون من وقتم خالی تره به چندتا املاکی بسپارم این موضوعو حالا امشب میگه به جاش طلا بخریم منم گفتم این همه طلارو کجا نگه دارم گفت تو ن میخریم برای مامانم اونم نگه میداره برامون ارزششم هرروز داره بیشترم میشه بهش گفتم این پیشنهاد کیه گفت مادرم و خواهرم (اونا میدونن نصف این پول برای منه) بهش گفتم فردا بیا ببینمت حضوری نظرمو بهت میگم و بعد ی فکری میکنیم. من میدونم خودش مقصر نیست و خانوادش خیلی پرو و متوقع هستن که با اینکه من هنوز باهاشون نسبتی ندارم علنن میخان حق منو بالا بکشن پس میخام بهش بفهمونم منطقی این کار اشتباهه اگر دعوا کنم و بحث فکر میکنه از حسادته و اونا خوبیشو میخان پس بگید چی بگم که خودش متوجه بشه این درحواست خانوادش نقشه است تا پولشو ازش بگیرن اینم بگم مادرش پیره و اگر اتفاقیم بیوفته این طلاها برای دختر میشه و روش ادعا میکنن و محاله بهش پس بدن