چه اتفاقی افتاد
خیانت
یکی بدجور داره تو زندگیم موش میدوونه خودشم نشون نمیده
اعتماد ب آدمای اشتباه وعوضی زنداداشم رفیقای احمقم
ازدواجم . که کلکسیون اتفاقای بده .
فوت پدر
در حال حاظر به هر چی فک میکنم بدترین بوده
سرطان مادرم
شبی که رفت....
به نظرم پدرم که فوت کرد. همه اتفاقاتی بد از اونجا شروع شد
ازدواجم.. ۵ سال پیش عاشق یه مرد شدم که دوتا بچه داشت..ازدواج کردم باهاش و ده روزه که زایمان کردم..بدترین رفتارارو بامن و مامانم کرد.. شب هفتم تولد نوزادم مجبورم کرد به مامانم بگم بره خونشون..ازاون شب تاالان دست تنها دارم نوزادمو میشورم و لباسشو عوضش میکنم.. حتی نمیرسم غذا بپزم و گشنه به نوزادم شیر میدم.. خودشم ولمون میکنه چندین ساعت میره خونه مادرش..بااینکه میدونه نباید تنهام بذاره تواین شرایط..حالا همه اینا به کنار پاگذاشته رو خرخره ام که تاپونزدهم ماه خونه رو تخلیه کن برو خونه مادرت.. دیگه نه سرکارمیره نه خریدی برا خونه میکنه..اینا فقط یه بخش از بدترین تجربیاتی بود که فقط طی این ده روز کردم ..کاش میشد برگشت به عقب..ازخودم بدم میاد که عاشق همچین نامردی شدم و پای یه طفل معصومو به این دنیا باز کردم..
روز دوم‌زایمانم مادرشوهرم بچه های شوهرمو فرستاد خونم..منم واقعا حال خوبی نداشتم از یه طرف بخیه داشتم تو شکمم ازیه طرف نوزادم گریه میکرد شیر میخواست..همسرم انتظار داشت من از بچه‌هاش پرستاری کنم و تکالیف مدرسشونو کمک کنم انجام بدن که اینکارم کردم..حتی غذای مورد علاقشونم درست کردم بااون وضعیتم‌که تکون میخوردم از درد شکمم اشک میریختم..شبش زنگ زدم‌به مادرشوهرم که صبح بیا بچه‌ها رو ببر . شوهرم ازاون لحظه شد یزید. گف بچه هام با هزار ذوق و شوق و باعشق اومده بودن چن روزی بمونن .. مادرشوهرم قصدا اینکارو کرد که دعوا راه بندازه که موفق هم شد
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
39 ثانیه پیش
39 ثانیه پیش
39 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز