مامان من اوایل کارهای دکتر بردن و کل کارهای درمانی پدربزرگ و مادربزرگم با مامانم بود بقیه هم برای خودشون راحت بودن یه بار وقتی باردار بودم کلی حرص خوردم گفتم چرا فقط همه زحمات با تو هس بقیه چی همون شد دیگه تقسیم کردن 😊
ولی بگم از مادرشوهرم فامیل های خودش که میان پرواز میکنه امان از فامیل شوهر بخوان یه وقت بیان کمر درد داره حوصله نداره اونا هم کلا نمیان😂
انگار این تاپیکو‌من زدم .... مامان من بچه هاشو قربونی کرده بابامو قربونی کرده حالا بچه های منو میخواد جلوی بچه های اونا قربونی کنه و همین باعث شد اعتراض کردم برای اولین بار و الان باهام قهره..... فامیلاش هیچ عنی هم نیستن
بله خیلیی دیکتاتوره
والا سکوت نمیکنیم مدام داریم بهش میگیم تمومش کنه این کاراشو ما به ارامش و تنهایی نیاز داریم
دیگه الانم به من میگه تو بایگوشی😂💚رفت و امد دوست نداری من اتفاقا رفت و امد دوست دارم ولی با ادابش به اندازش نه اینطوری که مثل گاو میان روسرت هوار میشن
ببین الان واقعا دوره و زمونه عوض شده زمان ما خیلی بد بود بابام مجبورمون می‌کرد مهمن ک میاد مثل قهوه خونه پذیرایی کنیم استکان چایی رو ک میخوردن سریع ببرم بشورم دوباره بریزم😕 جرات نداشتیم بریم تو اتاق باید مینشستیم در محضر مهمونای حوصله سربرشون
یه عمو داشتم( زن و بچه داشت) شش صبح میرفت نون میخرید خونه ما صبحونه میخورد دراین حد رو مخ بودن فک و فامیلاش
مامانت الکی از خودگذشتگی میکنه وگرنه هیچکزدلسوز نیس اتفاقا باید به شوهرش برسه مامان من چون تو جوونی پدرم از دست داد فهمید هیچکی دلسوز نیس جز یکی از خاله هام مامانم هم فقط با اون خوبه برای بقیشون خودکشی نمیکنه معمولی هس
اتفاقا همیشه بهش میگم میگم مامان بزار برم سرکار واسه خودم یه خونه میگیرم تو یه شهر دیگه که دیگه هیچوقت فامیلای عتیقتو نبینم ولی گوشش که بدهکار نیست میگم تو که قرار بود تا اخر عمرت فدای فامیلات بشی دیگه واسه چی تشکیل خانواده دادی
