سلام خواهر جونی
خوبی
صبحت بخیر
امشب شبی هست که میگی مادرتون ازدواج کردن. بله درسته خیلی سخته و تلخ میگذره..... فکرتون انگار اینقده نمیکشه.... تحمل ندارین.....
حالا درسته میگین مادرتون یکم باهاتون تند بودن و.... اما مطئن باشین که ته دل مادرتون هم الان آرام نیست. پریشانه... هر مادری اگه تند و براخلاق باشه اما باز بچه ش، بچه شه و تیکه ای از وجودشه و دلش کنار بچه شه... به این شک نکن
الانم شرایطتون تو چنین موقعیتی هست.... باید منتظر باشین زمان بگذره. انشاءالله خدا خودش حل میکنه. نه این روزهای غم میمونه و نه روزهای شادی. مهم اینه که آنچه برامون پیش بیاد رو به خدا بسپاریم و بگیم: خدایا بخاطر تو تحمل میکنم و این صبر رو برام ثبت کن. قبل هر چیزی، سعی کن همیشه با خدا دردودل کنی. مطمئن باااش صدات رو میشنوه و از اعماق وجودت خبر داره و میدونه تو چه وضعیتی هستی. به ائمه نزدیک شو... اتفاقا الان ایام فاطمیه هست... با حضرت زهرا حرف بزن دردودل کن ... همه اسرارت رو باهاش درمیون بذار.... رو یه برگه بزرگ بنویس یا زهرا و بچسبون ب اتاق و هر روز نگاش کن و باهاش حرف بزن. مطمئن بااااش پای حرفهات میشینه و چاره جویی میکنه برات.... کی بالاتر از حضرت زهرا؟! رفیقش باش.مطمئن باش رهات نمیکنه