خواهر شوهر من وقتی باردار شد شوهرش به قدری ناراحت بود که میگفت برو سقطش کن و من تورو نمیخوام و.....
اصلا زندگیش داشت به هم می‌خورد
ولی بچه که به دنیا اومد شد همه زندگی باباش
وقتی گریه میکنه باباش دیوونه میشه
زنشو دعوا میکنه چرا میذاری گریه کنه
چرا نمیفتی دنبالش زمین نخوره
الان جونشو میده واسه بچه اش
من تنبلی تخمدان شدیدددد داشتم جوری ک اصلا ازاد نمیکردم یا سایزشون صفر بود اون دوتارو تحت نظر پزشک باردارشدم البته شوهرم نمیدونست ک دکتر میرم اما وقتی فهمید مخالفم نبود این یکی چون تنبلی دارم همچنان و اصلا فکرشم نمیکردم باردار شدم
ببین هر شب گریه کن همش بگو دلت میاد ثمره عشقمونو بکشی بگو بندازمش تا اخر عمر افسردم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
21 ثانیه پیش
21 ثانیه پیش
22 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز