شما هم مادر شوهراتون وقتی

من واقعادیگه نمی دونم ازدست پدرشوهرم چیکارکنم خونمون تویه خیابون مغازه شوهرم طبقه پایین خونه اوناست اوایل توقع داشت من صب که شوهرم میره مغازه برم اونجا۹شب برگردم بعضی شبام گیرمی دادن بمون من هفته ای یکی دوبارمیرفتم چندساعت بقیه روزاهمش زنگ میزدگله میکرد که من اهمیت ندادم وکمترشد الانم توقع داره هفته ای دوباربرم شوهرم میگه نمیخوادتوجه نکن 

واقعا یعضی ها چکار میکنن که ادم از مرگشونم ناراحت نمشه؟،؟؟

منن خیلی اسیب دیدم

کافیه یکم به روش بخندی انتظار داره زیر باسنشم بری تمیز کنی 

حالا عروسا رو نمیدونم ولی یه سرما خوردگی ساده هم داشته باشه هر ۶تا پسرش باید اماده به خدمت و رسیدگی باشن..چندبار در روز دکتر و میوه ابمیوه ویتامین تا چند وقت بعد خوب شدن...........

اره البته من الان عقدم 

ولی خوب همون روزای اول کلا گذاشتمشون کنار شوهرمم همینو میخواست به نظرم بهترین کار همینه واسه من 

هرسری یه بهانه بیارکم کم عادت میکنن

به نام خداااا بلهههه منو خیلی اذیت کردن اما من بخاطر آرامش خودم می‌بخشم و کمکش میکنم تاجایی ک ب خودم آسیب نرسه همیشه م پیش خودم و پشت سرم دعام می‌کنه ولی دخالت و زخم زبون هست آنچنان اما من دیگ توجه نمیکنم مثل اوایل 

چزاقطع رابطه کردی؟چندوقته و علتش

شوهرم دور از جونش دم مرگ بود اصلا به روی خودشون نیاوردن با اینکه زنگ زدیم گفتیم انقد حالش بده....جالبه حالش بهتر شد خودشو زده بود ب اون راه ک مگه مریض شده بودی ما نمیدونستیم؟!

مادرشوهرم و پدرشوهرم مارو بیچاره کردن 10 سال که. مریض میشن خونت ی من میان که پذیرایی کنم غذا نکراری نباشه تشک شون جمع نمیشه به خدا اویل مادرشوهرم 2 ماه خونه ی من میموند من با یه بچه ی کوچیک باید کیبردمش دکتر این سری اومدن 2 هفته موندن انقد از بچم ایراد گرفتن اعصابم خورد ید خدا میددونه یکی نیست بگه از بچم خوشتون نمیاد چرا میاین زحمتتون من باید بکشم 

قبلا که رفت امدداشتیم اره خیلی توقع داشتن و منم خیلی بهشون میرسیدم

ولی خداروشکررررررررررررررر ۶ماهه کاملا قطع رابطه ایم‌و راحت شدم

همشون نفهمن بابا . بخدا مادر شوهر من مثلا خووووبه . همه میگن چقدر خوبه فلانه اما بخدا از فضولیاش خسته شدم . دیشب شوهر من کف حموم سیمان ریخته درزاشو بگیره عصر اومده میگه برم حموم نگاه کنم ببینم چجور ریخته ؟ مثلا اجازه میگیره .گفتم خو برو . هول هول اومده ی چاقو برده وااای چرا اینقدر کثیف کاری کرده فلان .منم ب شوهرم گفتم گفت غلط کرده مگه خونه واس اونه . شبم باز اومد بالا شوهرم گفت بتوچه اصلا میری تو حموم خونه ی من . مگه قراره کی بیاد حموم خونه منو ببینه ک کثیفه یا تمیزه 

همون کاری رو انجام بدید که دوست دارید وراحت هستید البته کمک کردن ورسیدکی و احترام بجای خودش 

اما قرار نیست با روح وروان آدم بازی بشه 

بنظرم برخورد کنید در ضمن فامیل اصلا مهم نیست خو بفهمن مگه نون واب دست فامیل هست اونوقت که روحی و جسمی اذیت بشی فامیل کنارت هست؟ ولش کنید مردم رو بخدا راحت تر زندگی میکنید