جاری من طبقه پایین ماست..هر روز خودش یا ترانه میذاره یا نوحه..صداش رو بلند میکنه..من دوتا بچه مدرسه ای دارم..صبح با دخترم کار میکنم چون ظهری هست..بعد از ظهرم با پسرم..پسرم خیلی شیطونه.به وسایل خونه زیاد کار داره..خوب واقعا دارم روش کار میکنم و مرتب چک میکنم براش توضیح میدم نباید اسراف کنی.نباید به وسایل دیگران دست بزنی.تاپیک قبلیم توضیح دادم چجوریه..حالا پسر من دو روزه مدرسه نرفته.و کلا خونه بوده.حالا عصر که دخترم از مدرسه اومد.به پسرم گفتم برو سیب زمینی از راه پله بیار.چون طبقه آخریم میذارم اونجا.جا ندارم.تا رفت بیاره خواهرش رو که دید چندتا سیب زمینی انداخته بود طرفش..یهو جاریم اومد به بچه هام گفت حروم زاده ها(به ترکی)کلی فحش داد..که دمپایی پسر منو برداشتین پرت کردین..گم شده😒😳پسر منم گفت من دست نزدم..در صورتیکه مطمئنم پسراش ساعت سه بود تقریبا رفتن خونه خواهرشوهرم اونم طبقه پایین تره..کلی جاریم فحش داد..منم اومدم گفتم چرا فحش میدی..راحت هی میگفت حروم زاده ها.و کلی فحش دیگه..منم عصبانی شدم منم جواب دادم.بعد میگه اینهمه سر و صدا دارین ما هیچی نمیگیم و فلان....بخدا بچه هاش مدام جیغ میکشن و میکوبن..من به بچه هام مدام میگم ندویین..صدا هم زیاد نمیکنیم..فقط موقع درس بچه هام داد میزنم واقعا نمیتونم نزنم چون پسرم کلاس دومه اذیت زیاد داره..بچه های اون مدرسه نمیرن..حالا باز رفته تو خونش فحشای بد بد بهم میگه..اون یکی برادرشوهرمم داشت میشنید..زنگ زدم به شوهرش همه چی رو گفتم..اونم فقط طرفداری کرد..که شما هر روز دمپایی و کفش مارو پرت میکنید تو کوچه..بخدا کفشاشون رو جلو در میذارن قشنگ جلو رفت و آمد ما..هفته پیشم داشتیم با پسرم میرفتیم بیرون،دیدم لنگه کفش پسرش دم در بیرون افتاده.دلم سوخت گفتم بذارم تو خونه گم نشه.عجله داشتیم دیگه نبردم بالا گفتم میان برمیدارن خودشون..بعد برادرشوهرم بهم میگه کفش رو گذاشته بودین پایین😐بیا و خوبی کن..☹😏حالا من گفتم اصلا بچه من انداخته خوب شیطنت زیاد داره.. چرا باید بگه حروم زاده.اصلا معنیش رو میدونه چیه😭☹من حتی به دشمنم هم اینو نمیگم..پسرم واقعا کنترل کردنش سخته برام..خیلی دارم کار میکنم روش..الان کلا بخاطر تاپیک قبلیم محروم شده از خیلی چیزا..مثلا امروز چای دم کردیم توی قوری فلفل ریخته بود..😔معلمش میگه فقط کنجکاوه دست خودش نیست..الان چون منم جواب جاریم رو دادم حس بدی دارم..با اینکه اون شروع کرده و بیشتر و بیشتر فحش داد و حرفای تحقیر آمیز زد من حس بدی دارم..مثلا خودش یه روز ترانه میذاره یه روز نوحه...بعد بمن که نه ترانه میذارم نه نوحه میگه مذهبی نما.آخوند😐خودشون مدام هیئت میرنا..تازه برادرشوهرم میگه پسرای من اصلا بیرون نمیرن همش خونه هستن..در صورتیکه خبر نداره مدام خونه خواهرشوهرم هستن..و خودم دیدم که بچه هاش رو میبره بیرون..
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
الان اون ککش نمیگزه شما اینجا ناراحتی، اگر باز بخای تو فامیل مطرح کنی بیشتر بهت توهین میکنه. کلا ولشون کن برن گمشن انگار سگ دیدی. بعدشم با دهن سگ دریا نجس نمیشه. شما نباید برای حرف یک ادم بیشعور خودت را ناراحت کنی. اون اندازه شعورش حرف زده باهش قطع رابطه کن
نه نمیخوام ناراحتش کنم..اصلا مشکلات و ناراحتی ما براش مهم نیست..میگه به من استرس ندین.فقط اومدم باید ...
مهم که هست فقط نمیخواد درگیر اینجور مسائل بشه
پس ولش کن دیگه ازین به بعد جاری رو جزو انسان حساب نکن
حرفم زد رد شو برو انگار وجود خارجی نداره
در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت