این مال چند سال پیشه ولی همیشه تو ذهنم هست که شوهرم چرا اینقدر بی جنبع بود رفته بودیم ماه عسل ازون ور میخواستیم برگردیم تو فرودگاه یه دختر دیدیم تنها بود گفت اومدم اینجا رو تختی و اینجور چیزا برا جهیزیه بخرم الان اضافه بار دارم اگه شما میتونید یه چمدون. رو شما بیارید ماهم گفتیم باشه نمیدونم چطور شد که کارت پرواز دختره با مال شوهرم عوض شد بعد فهیدیم رفتیم دنبالش دیدیم اونم داره دنبال ما میگرده آقا اونو شوهرم به این اتفاق میخندیدن باهم هر و کر منم اعصابم خورد شد ولی چیزی نگفتم و لعنت فرستادم بر شیطان ولی تو هواپیما دختره هی به شوهرم میگفتم ساک منو بزار بالا اینکارو برا من بگن فلان بهمان آخه تقریبا نزدیک هم بودیم شوهرمم افتاده بود دور ور اون و تیر خلاص اونجایی زده شد که موقع پیاده شدن شوهرم رفت کمک اون 😑😑😑آخه با خودش یه کوله گنده آورده بود تو هواپیما منم تا این صحنه رو دیدم تند تند دویدم و از هواپیما پیاده شدم اونجام بدون اینکه وسیله هامو بردارم رفتم 😑 یه پیام هم برا شوهرم فرستادم گفتم اگه میخوای کسی نفهمه چه گندی زدی دور ور من پیدات نشه تا خبرت کنم و گوشیمو خاموش کردم بماند رفتم خونه کلی سوال پیچ شدم شوهرم کجاست وسیله هام کجان فلان بهمان ولی بعدش هیچ غلطی نکردم و بعداز ۱۰ ۱۲ روز اومد دنبالم و برگشتم ولی همیششه ازین موضوع ناراحتم چرا تا اونو دید منو ول کرد مگه من زنش نبودم مگه ماه عسل نرفته بودیم اون دختره چکاره بود آخه اون سفر شد بدترین سفر زندگیم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
Afsaneh_67 و کاربری شانزدهم سابق😃متاسفانه حقیقت براتون تلخه و گزارش میزنین😉ریپلای بیخود و بی جهت مساوی هست با تگ کردن نی نی یار…احترام خودتو نگه دار دوست عزیز❤️