2777
2789
عنوان

بخوام از آموزش پرورش استعفا بدم باید جریمه بدم

| مشاهده متن کامل بحث + 627 بازدید | 53 پست
من روستا مدرسه میرم 6 پامیشم 6 گناه داره بیدارش کنم ببرمش با شوهرم تا هشت و نیم 9 خونه اس بعدش میره

شوهرت مثل شوهر من خیلی تنبل 

یه مهد گذاشتن بچه چقدر سخته مگه

کلا باید روستا درس بدی؟

از اردیبهشت هی برو اداره خواهش کن نزدیک خونه ت مدرسه بدن 

شرایطت بگو 

راه میان 

به شوهرت بگو چن ماه تحمل کن

لباس و وسایل بچه ت از شب آماده کن 

شوهرت فقط دستش بگیره ببره


مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



استعفا آخرین گزینه ی انتخابیت باشه

اول از همه بشین با شوهرت حرف بزن که بچه رو نگه داره اگه نتونست چندتا راه حل داری

اول از همه با یه پرستار صحبت کن که یا بچه رو ببری خونش یا بیاد خونتون

دوم از همه روستایی که میری مهد نداره؟ اگه نداره با مدیر مدرسه صحبت کن اگه کلاس خالی داره بچتو ببری اونجا یه پرستارم از همون روستا بیاد نگهش داره

از جمله وظایف مدیر اینه که اگه تونست و شرایطش بود فضایی رو برای بچه های معلما درست کنه(من خودم معلمم و بخشنامش رو چند سال پیش دیدم)

سوم با مدیر مدرسه یا یکی از اعضای انجمن صحبت کن یه نفر مورد اطمینان تو روستا بهت معرفی کنن تا صبح بچه رو ببری خونش نگهش داره تا ظهر



جواب سوالتو نمیدونم ولی به نظرم بچه و حفظ زندگیت از کار واجب تره 

برام عجیبه 99 درصد کامنتا میگن حیفه ،سلامتی روان خود استارتر و بچه و شوهرش حیف نیس؟ 

واحد بغلی ما همینطور بود صبح زود خانوم میرفت سرکار، شوهرش اینقدر کله صبح سر بچه ی کوچیک داد میزد و بچه گریه میکرد و کتک میخورد من با خودم فکر می کردم واقعا کار کردن اون خانوم به چه قیمتی ؟! 


.................................................................................................................................................................... بعد 4 سال و مراجعه به 15 تا متخصص در 4 استان و مصرف 13دوره داروی شیمیایی نهایتا 26 اردیبهشت1403 آی وی اف کردم و دوتا جنین انتقال دادم، 3/5 بی بی چک مثبت شد میلرزیدم و گریه میکردم اصلا باورم نمیشد،3/9 آزمایش بتا 500 شد بازم باورم نمیشد،تبدیل به یه آدم دیگه شدم براش با عشق عروسک میبافتم، چندتا کتاب تربیت فرزند خوندم، لالایی حفظ میکردم براش میخوندم، چقدر قرآن و دعا خوندم براش ولی بازم باورم نمیشد،3/26 رفتم سونو که صدای قلبشو بشنوم ولی هیچوقت نشنیدم، دکتر گفت رشدش متوقف شده قرص بخور سقط کن..نکردم.. آخه چجوری دلم بیاد... تو 11 هفتگی خودش رفت.. بچمو لای یه تیکه پارچه سفید گذاشتم و خاک ریختم روی همه امید و آرزویی که داشتم، دستای عروسکشو نبافتم، کتاب نخوندم، حالا شبا منم و لالایی هایی که حفظ کردم... نه اومدنش رو باور کردم نه رفتنش 💔

شب زودتر بخابونش

صبح بلندش کن با خودت ببر مهد


یا تو همون روستا ی پرستار پیدا کن 

مثلا بیاد تو یکی از اتاق های مدرسه نگهش داره


دو سال تحمل کن

بعدش خودش میره پیش دبستانی و مدرسه و...دیگه مشکلت حل میشه


و اینکه احیانا نمی‌تونی مرخصی بگیری یکی دو سال؟

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز