دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
اگه بتونی از فکرت بندازی و به کارایی کم ه دوست داری بپردازی. و واقعا از ذهنت دور کنی. در اینصورت قاعده معکوس به کار می افته و بهترین ها قسمتت میشه اما سره زندگیو نمیشه کلاه گزاشت. باید واقعا از ذهنت و فکرت در بیاری.
ما بیشتر در تخیلاتمان رنج میبریم تا در واقعیت.. سنکا
در خیالات خودم،در زیر بارانی که نیست...میرسم باتو به خانه،از خیابانی که نیست...می نشینی روبرویم،خستگی در میکنی...چای میریزم برایت،توی فنجانی که نیست...باز میخندی ومی پرسی که حالت بهتر است؟باز می خندم که خیلی،گرچه می دانی که نیست...شعر میخوانم برایت،واژه ها گل می کنند...یاس ومریم می گذارم،توی گلدانی که نیست...چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی...دستهایم را بگیری،بین دستانی که نیست...وقت رفتن می شود،بابغض می گویم نرو...پشت پایت اشک می ریزم،در ایوانی که نیست...می روی وخانه لبریز ازنبودت می شود...باز تنها می شوم،بایاد مهمانی که نیست...
عزیزم اگ تا امروز خاستگار نداشتی ینی دعا و طلسم داریاگ اینجور بود بگوتا بگم چ کنی
چه کنه؟
در خیالات خودم،در زیر بارانی که نیست...میرسم باتو به خانه،از خیابانی که نیست...می نشینی روبرویم،خستگی در میکنی...چای میریزم برایت،توی فنجانی که نیست...باز میخندی ومی پرسی که حالت بهتر است؟باز می خندم که خیلی،گرچه می دانی که نیست...شعر میخوانم برایت،واژه ها گل می کنند...یاس ومریم می گذارم،توی گلدانی که نیست...چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی...دستهایم را بگیری،بین دستانی که نیست...وقت رفتن می شود،بابغض می گویم نرو...پشت پایت اشک می ریزم،در ایوانی که نیست...می روی وخانه لبریز ازنبودت می شود...باز تنها می شوم،بایاد مهمانی که نیست...
----یک ضرب المثل آفریقایی هست که میگه ::" امید وارم زمانی که مرگ میاد به سراغت زنده پیدات کنه -----{¤■□♡گاهی خورد شدن استخوان هایم را زیر بار زندگی های نکرده ام احساس میکنم ♡¤■□} ●●○بزرگ ترین گناهی که یک انسان میتواند مرتکب شود ... من مرتکب شده ام .. خوشبخت نبوده ام بگذار بهمن یخ زده نسیان ... مرا درکام خود فرو ببرد ، نابود کند ;;بی شفقی 《《♤♤●●○ (بادبادک تنها همان قدر از آسمان سهم می برد که نخش به او اجازه دهد. اما خود را با خیال در زمین نبودن آرام میکند نگذار هیچ نخی به تو وصل باشد .نخ ها لایق عروسک های خیمه شب بازی هستند و بس .... ) ""چه میدونم"" .... منم اولین باره دارم زندگی میکنم ..............🖤🖤من اگر نیکم و بد تو برو خود را باش ... هر چه انسان تر باشی زخم ها عمیق تر=/ خواهد بود ... هر چه بیشتر دوست بداریم بیشتر غصه خواهیم داشت...٪^ا نمیدانم چرا ؛*هرگز جسد انهایی که میگفتند بی تو میمیرم پیدا نشد ... اینجا در دنیایی من گرگ ها هم افسردگی مفرط گرفته اند دیگر گوسفند نمی درند به نی چوپان دل می سپارندو گریه میکنند.. گاهی رد بعضی از زخم ها باید توی وجودت بمونه تا دوباره تکرارش نکنی🥀🥀