من بار اول ک ازش خوشم اومد بهش گفتم گفت باشه چند روزی بودیم بعد گفت نه و تموم ولی باز بهش پیام دادم ک سین نزد و پاک کرد دوماه به شدت درگیرش بودم حرف زدنم رفتارام فک میکردم با رفتارم میتونم برشگردونم و پشیمونش کنم ؛ به شدت میخاستمش پریشب باز پیام دادم به صورت ناشناس و اونم فک کرد من ناشناسم و کلب در مورد خودش حرف زد بعد ک فههمید منم تندی کرد و گفت نمیخام ولم کن ولم کن ؛ ما همکاریم و کارمون در ارتباط باهمه مدام باید تلفنی حرف بزنیم ولی حتی دیگ نه میخام صداشو بشنوم نه میخام قیافشو ببینم حالم ازش بهم میخوره معلوم نیس چی راجع بهم فک میکنه چیکار کنم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
سرد صحبت میکنم ولی کلا کاش مجبور بودم صحبت نکنم ولی هنوزم تو جووم هنوزم ذوق دارم ک زنگ میزنم و اون برمیداره و گاهی ناخودآگاه سر کارهای الکی ک مهم هم نیست زنگ میزنم هنوز آدم نشوم چ کنم ؟؟؟؟ فهش لازمم فهمم بده لطفا