تو این مدت نامزدی متوجه خلاف های دیگه ای این فرد شده بودم که نورعلی نور بود.
متوجه شده بودم اون دفتر باربری که تاسیس کرده مجوز نداره و داره سر مردم کلاه میزاره و پول میگیره. چون شناخته شده نبود میرفت با منشی دختر شرکت ها دوست میشد و رابطه مینداخت و بهشون پول و رشوه میداد قرار و کافی شاپ و .... همش بخاطر اینکه بارهاشونو بدن این بفرسته و با باربری های دیگه همکاری نکنند.
متوجه شدم یه مردی که حکم جلب شو داشتن و مخفی زندگی میکرد رو آورده بود تو دفترش شب ها جا میداد بهش و اونجا میخوابید.
متوجه شدم به انبار دارهای کارخونه ها رشوه میده و از کارخونه ها دزدی میکنن
متوجه شدم تشنج داره و دیابت داره و ازم مخفی کرده بودن.
یه بخیه روی بدنش بود بهم گفته بود از درخت افتاده ولی متوجه شدم جای چاقو کشی بوده.
هر روز بعد کار میرفت با دوستاش جمع میشدن خوش گذرانی به من هم اهمیت نمیداد نمیومد دنبالم و میرفتن ترکیه مسافرت های مجردی مشروب میخوردن و پارتی میکردن.
نسبت به من خیلی سر بود . تو این مدت نامزدی محبت کلامی داشت اما محبت جنسی اصلا نداشت .بهم دست نمیزد بغل نمیکرد هیچ بوسه و هیچ اتفاقی بین ما رخ نمیداد و هر لحظه داشتم آب میشدم. غرورم میشکست . هر لحظه میشکستم . خورد میشدم.