2777
2789
عنوان

خیانت همسر

| مشاهده متن کامل بحث + 189 بازدید | 27 پست

خلاصه این ماجرا همچنان ادامه داشت تا روز 12 اردیبهشت. قرار بود بیاد خونه ما و بهم گفته بود میرم حمام و آرایشگاه .اومد خونه ما  نگاه کردم دیدم موهاش چرکه و آرایشگاه هم نرفته فهمیدم با اون بوده. احساس کردم مست کرده و متوجه شدم ازش بوی رابطه میاد. خم شدم الکی از زمین چیزی بردارم و بهش نزدیک شدم بو کشیدم دیدم وااااااای اره بوی رابطه است. چیزی نگفتم رفتیم خوابیدیم. من اون شب تا صبح بیدار بودم.صبح بیدار شد بره دسشویی من خودم و به خواب زدم تا گوشی شو نبره. همین که رفت گوشی و برداشتم دیدم پیام هاشو پاک نکرده. چون مست بود یادش رفته بود پاک کنه. و پیام هارو دیدم انگار کل دنیا رو سرم خراب شد. قلبم به تپش تند افتاد انگار داشت میومد دهنم. و اصلا خودمو نمی‌فهمیدم. تو پیام هاش خانم نوشته بود خیلی مشروب خوردم. خیلی عرق خوردم . بیا. پول نقد بیار. هشت ماه گذشت من نمیتونم دست از سرت بردارم و رفته رفته بهت نزدیک میشم. و دیدم که اینا باهم قرار میگذارند. مشاورم گفته بود این جریان و پیش خانواده هاش آشکار کن فردا نگن دختره مقصر بود. به خواهرش زنگ زدم جریان اینه بیا خونه ما . ولی خواهرش گفت من فهمیدم جریان چیه ولی تو به کسی چیزی نگو. اونجا بود فهمیدم خانواده اش خبر داشتن پسرشون چه کاره هست میخواستن زن بگیرن دست از کاراش برداره.وای من اون لحظه داشتم سکته میکردم. نامزدم اومد گفت چی شده چرا گریه می‌کنی گفتم بخاطر تلفن هات. رنگش پرید. دستشو گذاشت رو چشمش گفت ازم مدرک داری؟ چیزی نگفتم گفتم منو ببر پیش. خواهرت. جفت خواهر هاشو برداشت و ما رو برد پارک. من تمام جریان و گفتم. و برگشت پیش همه گفت آره حقیقت داره.من خودم و کتک زدم و جیغ میزدم. دنیا رو سرم خراب شده بود. و بهونه کرد و قهر کرد گذاشت رفت تا پیام هارو پاک کنه. من گوشی و برداشتم به خانمه زنگ زدم.گفتم خانم شما آقای ... رو میشناسید و چه رابطه ای باهاش داری؟ گفت آره ما باهم دوستیم. خلاصه که خواهرهاش هرچی از دهنشون در میومد به زن گفتن و ما برگشتیم خانه و مراحل طلاق و پیش گرفتیم و جدا شدیم.

من تو این مدت توسط دوستان  و آشنایان اطلاعات اون خانم و پیدا کردم . متوجه شدم سه ساله از شوهرش جدا شده و خونه تنها زندگی میکنه . خونه اش هم نزدیک محل کار نامزدم بود. متوجه شدم شب ها نامزدم خونه اون خانم می‌خوابید و خونه خودشون نمیرفت. خانمه از خودش 10 سال بزرگ تر بود و خانمه تو تبریز هم کسی و نداشت اهل هشترود بود ولی تبریز شهرک اندیشه زندگی میکرد و اونجا فاحشه بوده. خلاصه من جدا شدم از اون مرد هم هر لحظه متنفر بودم با اینکه دوستش ندارم و نداشتم اما داغ خیانت هنوز روی دلم هست .  آخه من خیلی دختر پاکی بودم. و سالم زندگی کرده بودم حق من این نبود. به خدا واگذارش کردم. اونایی که تجربه خیانت دارین بیاین باهام به اشتراک بگذارید که چیکار کردین

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



خانوادش یا خودش تلاش نکردن برای آشتی شما؟

نه. چون پیش خانواده اش  ثابت کردم و جفت شون اعتراف کردن که این ماجرا حقیقت داره. دیگه رویی نداشتن. همشون مخفی شدن به چشم دیده نشدن چون میدونستن اگه دیده بشن گیس و گیس کشی پیش میاد 

همه چیز و گردن سرنوشت ننداز، شما برای انتخاب شریک یک عمر زندگی فکر کردی ۱ ماه کافیه که سریع رفتین عقد کردین؟! 

این تحربه ای که پیدا کردی انشالله کمکت میکنه تو انتخاب بعدی زمان بیشتری بذاری و با دقت سعی در شناختش داشته باشی

بزرگترین شکوه ما در هرگز نیفتادن نیست، بلکه در برخاستن پس از هر بار سقوط است.
خلاصه این ماجرا همچنان ادامه داشت تا روز 12 اردیبهشت. قرار بود بیاد خونه ما و بهم گفته بود میرم حمام ...

تو این مدت نامزدی متوجه خلاف های دیگه ای این فرد شده بودم که نورعلی نور بود.

متوجه شده بودم اون دفتر باربری که تاسیس کرده مجوز نداره و داره سر مردم کلاه میزاره و پول میگیره. چون شناخته شده نبود می‌رفت با منشی دختر شرکت ها دوست میشد و رابطه مینداخت و بهشون پول و رشوه میداد قرار و کافی شاپ و .... همش بخاطر اینکه بارهاشونو بدن این بفرسته و با باربری های دیگه همکاری نکنند. 

متوجه شدم یه مردی که حکم جلب شو داشتن و مخفی زندگی میکرد رو آورده بود تو دفترش شب ها جا میداد بهش و اونجا می‌خوابید.

متوجه شدم به انبار دارهای کارخونه ها رشوه میده و از کارخونه ها دزدی میکنن

متوجه شدم تشنج داره و دیابت داره و ازم مخفی کرده بودن.

یه بخیه روی بدنش بود بهم گفته بود از درخت افتاده ولی متوجه شدم جای چاقو کشی بوده.

هر روز بعد کار می‌رفت با دوستاش جمع میشدن خوش گذرانی به من هم اهمیت نمیداد نمیومد دنبالم و میرفتن ترکیه مسافرت های مجردی مشروب میخوردن و پارتی میکردن.

نسبت به من خیلی سر بود . تو این مدت نامزدی محبت کلامی داشت اما محبت جنسی اصلا نداشت .بهم دست نمیزد بغل نمیکرد هیچ بوسه و هیچ اتفاقی بین ما رخ نمی‌داد و هر لحظه داشتم آب میشدم. غرورم می‌شکست . هر لحظه میشکستم . خورد میشدم.



همه چیز و گردن سرنوشت ننداز، شما برای انتخاب شریک یک عمر زندگی فکر کردی ۱ ماه کافیه که سریع رفتین عق ...

اره عجله کردیم. ولی یه سری چیزها تا زمانی که پیش اون فرد نخوابی و کنارش زیر سقف نری معلوم نمیشه. چون مخفی میکنند. من تا وقتی بغلش ننشستم و نخوابیدم متوجه خیانتش نمی‌شدم.

تو این مدت نامزدی متوجه خلاف های دیگه ای این فرد شده بودم که نورعلی نور بود.متوجه شده بودم اون دفتر ...

دوستان من یه اخلاقی دارم همیشه از کسی که بهم ظلم می‌کنه انتقام میگیرم و تا این کارو نکنم آروم نمیشم.به نظرتون با اون خانمه و پسره چه کاری میتونم انجام بدم که انتقام بگیرم ازشون ؟ راهکار پیشنهاد بدین خانم های که خیانت دیدن چیکار کردین

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز