مامانم و خواهرم فرانک انتخاب کرده بودن و تصویب شده اما بابام در یک حرکت انتحاری تو ثبت احوال گذاشته فاطمه و برگشته خونه😅
مامانم دوست داشته مریم بذاره شوهرخالم گفته بذارید بهاره خانوادمم قبول کردن دیگه اسمم شد بهاره
من مهدی🤣ولی یهو دیدن دختر شدم😐
تا شش ماهگی اسمم سیتا بود
مامان بزرگ پدریم گفت باید اسمشو عوض کنین بذارین رقیه😭
میگفتن تو مدرسه مسخره میکنن میگن
سی تا چهل تا پنجاه تا
یا شش پنج تا سی تا
قرار بود رؤیا باشم یه مدت رؤیا صدام کردن اما بابام شناسنامه رو هم اسم مادربزرگم گرفت
من بین اسم مرضیه ، دنیا ، دریا
قرعه کشی کردن و خداروشکر دریا دراومد ❤️😍
فامیلمون که پسر بود اسمشو گذاشته بودن چنگیز 😂
مامانبزرگم صداش میکرد چنگال
پسره که رفت استخدام نظام بشه اسمشو عوض کرد گذاشت محمد
من بابام قرار بود بزاره میترا بابابزرگم از این مذهبیای هیتلری بوده ک کسی حرات نداشته رو حرفش حرف بزنه برداشته تو گوشم اذان خونده گذاشته آمنع خیلی بدم میاد کاش همون میترا بودم 😓
ریحانه
ای کاش این اسمم میشد😭😭
به دلیل مخالفت بابام چیز دیگه گذاشتن
😂😂😂😂از دستت اسی
برا من میخواستن بزارن آرزو🤭
ولی گذاشتن فاطمه🤭
فاطمه یا زینب 🤭
