2777
2789
عنوان

خانوما خیلی ضروریه خواهشا یه لحظه بیاید

| مشاهده متن کامل بحث + 402 بازدید | 89 پست

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



خلاصه که همسرم چون میخواست براش تولیدمحتوا کنه نگفت بره من هم با مشاور تلفنی صحبت کردم وهم با مشاوره درمانگاه که رایگانه دوتایی رفتیم حضوری هردو گفتن که نه باید بره این دختر خانوم چون تنش ایجاد کرده با این تفاوت که حضوریه گفت که حساسم هستم من وباید کمترشه حساسیتم که بعدا یه مشاور تلفنی گفت این مشاوره خوب نبوده

این که من موقع پریودمم بود وبدتر اعصاب وروانم داغون چندبار بحث کردیم باهم قبل وبعد مشاوره بازم نگفت بره تا آخر باز من با دخاره بحث کردم تا رفت هنوزم تا خدودی ازش بابت این قضیه دلخورم حتی اگه بخاطر تولیدمختوا نمیکفت بره میگفت توخوب برخورد نکردی و... حتی من گفتم به جاش تولید میکنم برات کلیپ و... گفت نمیکنی میدونم

حقیقتا خودمم مثل توعم.. به شدت حساس ادمم میشناسم ولی باز حساسم الانم نمیدونم چه راهکاری بدم راستش چون اخلاقت مثل منه با این تفاوت تو صبورتری واقعا نمیدونم چی بگم..

کاربری دست دو نفره 🦦😐

و دختره باز توروبیکا لایک و... قلب وتینا گذاشته بود که واسه همون دوره بود سر اینم با دختره بحث کردم وتموم ادامشم که این موضوع تموم شدوای باز دخترا ول کن نبودن هی اایرکت کامنت ایشونم که جواب میداد بهشون منم اعصابم داغون

حتی یکیشون هرشب بخیر عشقم و... میگفت اصلا حال روحیم خیلی خراب بود

حقیقتا خودمم مثل توعم.. به شدت حساس ادمم میشناسم ولی باز حساسم الانم نمیدونم چه راهکاری بدم راستش چو ...

من تا تقی به توقی میخوره اشکم درمیاد وسواس فکری دارم یعنی دیوونه میشم لطفا ادامشم بخون

حقیقتا خودمم مثل توعم.. به شدت حساس ادمم میشناسم ولی باز حساسم الانم نمیدونم چه راهکاری بدم راستش چو ...

خب چجوری باید برخوردکنیم اینم بگم همسرم خیلی آروم وبا حوصلس ولی من یهو قاطی میکنم چشامو میبندم دهنم باز همسرم سعی میکنه با خنده وشوخی تموم کنه قضیه رو من ادامه میدم واینکه سنامونم کمه واختلاف سنیمون هم

با خودهمسرمم حرف زد به من گفت حق داری و... همسرم قبول نکرد ومن این دفعه با مادرم نشستیم صحبت کردیم اصلا دوس ندارم خانواده ها قاطی بشن ولی خب دیگه شد اونجا همسرم گفت دیگه نه کامنت جواب میدم نه دایرکت دختر البته قبلشم گفت ونداده بود به جز دومورد که یکیشو گفت یادم نبود یکیشم امروز خودم رفتم دایرکت که جواب یه دختره که همسرم شک کرده بود فامیله رو داده بود ومنم دیدم نگم که چه حالی شدم جوری حالم بد شد باهاش با عصبانیت برخورد کردم ناز کشید محل نذاشتم امشب زودتر اومدم خونه ومحلش نذاشتم وتوماشینم بحث کردیم آخرشم من یه حرف بهش زدم که اصلا برو هرغلطی میکنی بکن بهشم گفتم یه کاری نکن که حسم بهت عوض بشه که تا خدودز الانم شده 

تازه انگار یادم میرفت کاراشو نمیوونم دیگه مشکل از منم هست واینا و...

ولی خب کلا دوس ندارم بهشم میگم قبلا عکس وفلان نمیذاشتی چی میشد انگاری دوس داره تایید بشه فقط از سمت بقیه الانم اصلا زنگ وپیام نمیدم اابته که میدونم خیلی براش اینکه زنگ بزنم و... مهم نیست انگار کم زنگ میزنه فوقش دوسه بار در روز وپیامم هیچی

2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز