من با مادرم و یکی دوتا دوستاش دورانه داریم یبارم مسافرت رفتیم من اگرم برم اینجوری میرم
بعد این میاد مقایسه میکنه کار خودشو میگه پس توام با بابات نرو
میگم من واس خرید یا دکتر و کار ضروری میرم
تو داری میری تفریح
یا مثلا دورانه من وقتیه که اون سر کاره واصلا براش فرقی نمیکنه
تازه کلی قبلش ازش نظر میخام میگم یوقت نکنه تنها باشی کی بگیرم یا برم دورانه
ولی اون در کمال نامردی برنامه ریزی کرده بدون اینکه من بدونم
میکه دیگه نمیتونم کنسل کنم زشته
اگه راست میگی تو مهمونیت رو کنسل کن بهش میگم مرد حساب من اینهمه باتو هماهنگ کردم که ببینم خونه ایی یا نه تنها نباشی حتی خودت گفتی دعوت کن زشته
ببین خیلی نامرده فقط میخاد اذیتم کنه
بزار بره تو هم یه چند روز نفس راحت میکشی
مگه اسیر و زندانید
یه وقتایی جفتتون باید به هم استراحت بدید خب
ماشالا اعتماد تو زندگیه نی نی سایتیا موج میزنه 🥴آدم میاد اینجا جو اینجا باعث میشه به سایه ی خودشم شک کنه
وقتی کل سال خوشی وناخوشی وبدهی وهزارمشکل روباهم پشت سرمیذارن قشنگتره که وقتی قراره برن تفریح براآرامش اعصاب باهم برن دوست ورفیق همیشه نیست اونی که توتمام پستی وبلندی کنارآدمه همسرشه براهمین بیشترمتاهلادوس دارن باهم مسافرت برن باهم هم میشه خوش گذروند
خانومایی ک مگه اسیر گرفتی و این چرت و پرتا راه انداختین
استارتر هزار بار از صفحه اول داره میگ شوهرم نمیزاره من برم سفر
نمییییییزاره
اونوقت خودش میخواد بره
اونوقت میان میگن وااای مگه اسیررر گرفتییی
انگار مسافرت و خوشی فقط مال مرده
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
39 ثانیه پیش
41 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز