دخترم پارچ آبو ریخت هی غر غر زد ک جمع نکردی فلان نکردی. عصبی شدیم اون فوش داد منم دادم. زد تو گوشم. زدم بیرون از خونه حالماصلا خوب نیس. داغونم هیچکجاروندارم برم. بعد نیم ساعت پیاده روی اومدم تو بیمارستان نشستم. دخترممیدونم پیش باباش آرومه چون من شاغلم با پدرش خوبه تایم میگذرونه هوا سرده نتونستم بیارمش. خدایاااااا چرا نمیکشی منو راحتم کنی