2777
2789
عنوان

من فقط یه بچه‌ی نُه‌ساله بودم و این اتفاق برام افتاد 💬

| مشاهده متن کامل بحث + 445 بازدید | 26 پست

عزیزم 💔 درکت میکنم خیلی سخت و وحشتناک بوده

اصن از لحاظ فشار روانی هم رده تج.اوز به نظر من 

اون حجم از فشار عصبی 

حمله های عصبی بعدش ...

اون ضربان قلب کوچیکت که صداش بلند شده بود و تند میزد 💔

میفهممت

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



منم یه دبیر شیمی کثافت داشتم 


گاهی خواب میبینم دارم امتحان فوق سخت شو 

جواب میدم اما گزینه درست رو در نمیارم 

و تو خواب میترسم که برگه ها رو ازم بگیرن نمره ها بیاد 

قراره کلی بهم بتوپه 

😭😭😭💔💔چقدر ناراحت شدم چقد بی شعور بوده واقعا. درست میگی هر رفتاری تاثیر میذاره روی دانش آموز 

کم کم دارن اینجور معلما تموم میشن 

امیدوارم دیگه برا کسی اتفاق نیفته همچین چیزی.

اینهمه سخت گیری میکنند

اخرشم نمیتونن درست ب وظیفه شون عمل کنند

ادم حسابیا معلم بشن

منم معلم عقده ای داشتم قبلا(البته دور از جون بعضیا )

بچه ها زندگیم خیلی ب این وابستت ک حتما امسال بشه....ی صلوات مهمونم میکنید ک امسال بشه؟........سلام.بچه ها متن قبلی واسه سال ۹۹ بود و سال ۱۴۰۰ اتفاقی ک میخاستیم افتاد😍با دعاهای شما و خواست خدا با عشقم ازدواج کردیم(خدایاشکرت)❤️🥰میشه امسالم دعا کنید مام خونه دار شیم؟مرسی از دلای مهربونتون
اینم بکی از تاپیکهای من

واقعا براشون متأسفم.

رفتارهای بدی که باهام داشت رو هرگز نمی‌تونم فراموش کنم. این زن واقعا بی‌ملاحظه‌بود. جلوی بچه‌ها از زیبایی چشمای یه دختر تو کلاس مدام تعریف می‌کرد و بهش توجه می‌کرد و نوازشش می‌کرد. 

اصلا فکر نمی‌کرد ممکنه بقیه‌ی بچه‌ها احساس ناکافی بودن کنن؟!


چه سالی ؟قبلا که اینترنت نبود ،کلاس سوم که انشا نداریم

چه‌چیزی رو باید ثابت کنم؟ 

من دهه‌هشتادی‌ هستم. سر سن بعد پیش‌دبستانی رفتم مدرسه. اون زمان مادرم گوشی‌چینی داشت، و با شارژی که می‌خرید اینترنت داشت.

حتی یادمه برای تحقیق یه‌سری بچه‌ها می‌رفتن کافی‌نت و پرینت می‌گرفتن.

من به خاطر اینکه مقنعم کوتاه بود ناظممون راهم نمیداد مدرسه ...اخر مامانم باچادر کهنش با دست برام مقنعه دوخت تا راهم داد ..اخه بیشعور نمیفهمید ما پول نداریم که مقنعه بگیریم ...

علاوه بر این، پدرم بی‌کار بود.

اینا نمی‌دونم برای چه‌چیزی و به چه‌دلیلی، از روی لیست اسم بچه‌ها رو می‌خوندن، و می‌گفتن شغل پدر و مادرت رو بگو.

و من اون زمان پدرم بیکار شده بود و برام سخت بود بگم.


یه‌سری چیزها واقعا باید اصلاح بشه و نسل‌جدید دانشجو معلم‌ها کمک بزرگی می‌تونن بکنن..

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792