2777
2789
عنوان

خانومای زیر بیست و پنج سال بیاد گلای من

| مشاهده متن کامل بحث + 1275 بازدید | 147 پست
چرا گفتین نمیشه دوس پسر داشت؟مگه اگه تو فرهنگیان باشی چک میکنن؟؟

ن کلا میگم وجه خوبی نداره.اصلا الان اونقد سرم شلوغه درگیره مدرسم.بعدم دانشگاهم میرم همزمان. اصلا وقت بیرون رفتنم ندارم ک برم بیرون یه پسر ببینم

تو مدرسه پسرونه هستم.ولی همه همکارامم متاهلن😁


بدجوری سوختیم ولی خب ته دیگمون مشتی شد..!

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

۱۸ سالمه خیلی بی انگیزه شدم بله مجردم انسانی میخونم واقعا خیلی گیر کردم

ببین این بی انگیزگی تا سن ۲۱ سالگی توی خانوما هست معمولاباید بتونی که مدیریتش کنی 

اول به تغذیه و سلامتیت توجه کن یه آز بده ببین بدنت چیزی کم نداره؟ بی انگیزگی میتونه از تیرویید کمبود ویتامین د یا هر چیز اینجوری ای باشه

بعدم برای خودت تو ذهنت یه اینده تعریف کن 

با خودت بگو دوست داری ایندت چه شکلی باشه؟

بعد به این فک کن که باید از چه راهی به این آینده رسید و در همون راستا تلاش کن 

شاید واقعا تو توی ایندت با درس خوندن به خوشبختی نمیرسی باید بررسی کنی شایدم هدفت با درس خوندن امیخته شده 

ببین چی میخوای از ایندت

قدم بعدی اینه که هر چیزی که منفیه و میخواد سستت کنه رو بزاری کنار بهش فک نکن تا زانوهاتو شل نکنن و به اون هدفی که ترسیم مردی تو ذهنت بپرداز و تلاش کن به اتفاقات خوبی که تو زندگیت افتاده فک کن و به اتفاقات خوبی که میتونی رقم بزنی 


ورزشت چی بود؟ تا چه حد پیش رفته بودی؟





شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...

۱۷ سالمه

خداروشکر راضیم

یازدهم انسانیم ، واسه کنکور میخونم

مجردم

بدنسازی رو جدی دنبال میکردم که اخیرا واسه کنکور گذاشتم

زبانمم ۵ ساله تموم کردم و ان‌شاءالله بعد عید یه تایم کوتاهی به تدریس اختصاص میدم

فعلا اولویتم درسه

coming soon...⚖️🎓

اره اعتقاد دارم بفرما

چله حدیث کسا 

نماز جعفر طیار 

دوره نماز شب

اینا برای ازدواج موفق ، موثر و تجربه شدن .

همینطور توسل به شهید سامانلو و شهید هادی رو هم شنیدم 

۱۴۰۰۰ و ۱۲۴۰۰۰ صلوات 

همینطور چله زیارت عاشورا و چله سوره یاسین هم که برای تمامی حوائج موثرن 

ان شا الله ازدواج فوق العاده ای رو تجربه کنید خانوم معلم عزیز♥️

شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...

۲۲سالمه 

متاهلم و دانشجو ، هنر که از بس درگیر خونه زندگی و درس و دانشگاهم وقت سر خاروندن ندارم چه برسه هنری چیزی🤕

 معجزه [تُویـی] کِه میتونی با لبخندت حالمو خوب کنی(:💍♥️ متاهل👩‍❤️‍👨 

۱۸ سالمه متاهلم درس میخونم انشالله فرهنگیان بیارم 🥲

ساز میزنم ،بافتنی میبافم گاهی توی عطاری کار میکنم باشگاه میرم ، مادرم مریضه بیشتر کارهای خونه رو دوشمه

گاهی خسته از تنگُ نابلد دریاییم؛
دانشجوعمتو رابطمبه خاطر بیماریمم قرار نیست بچه بیارم

چند سالته؟

اگر دوست داری در مورد بیماریت بگو

ورزش یا هنری رو هم دنبال میکنی؟

رابطت جدیه؟

و اینکه رشتتم میگی؟


شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...
ن کلا میگم وجه خوبی نداره.اصلا الان اونقد سرم شلوغه درگیره مدرسم.بعدم دانشگاهم میرم همزمان. اصلا وقت ...

چقدر منی

منم معلمم دانشگاهم میرم ولی یه مورد مناسب ندارم قبل اینکه معلم بشم منم درگیر یکی از اعضای خانوادم بودم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز