2777
2789
عنوان

معجزه شده برای پسر داییه دوست خالم

| مشاهده متن کامل بحث + 194 بازدید | 21 پست
میشه شمام بگی چیشده

کآمل نمیگم اینجا توهین میکنن حوصله ندارم

کتک شدیدی خوردم بعد بلندم کردن زدن زمین همونجا ایست قلبی کردم بقیه شاهد بودن . توی آخرین لحظه یه لگد میخوره بهم دوباره نفس برمیگرده به جونم .

حتی یادمه اون لحظه وقتی اون اتفاق افتاد اینقدر سبک شده بودم دیدم به سرعت دارم به سمت بالا پرواز میکنم 

بعد رسیدم به یک دری که توی سیاهی بود کلی دست از توی سیاهی زده بود بیرون و سعی می‌کردن منو بگیرن یا وارد اون در بشن در تا نیمه باز شده یکی یچیزی از پشت در گفت یادم نمیاد چی ولی بعد دیدم به سرعت از در دور شدم محکم خوردم زمین و افتادم توی بدن خودم. 

بعدش خونریزی ولی خب کاش برنمیگشتم 


 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



کآمل نمیگم اینجا توهین میکنن حوصله ندارمکتک شدیدی خوردم بعد بلندم کردن زدن زمین همونجا ایست قلبی کرد ...

 آدما ک تو زندگی هم نیستن پس قضاوت بیجا نباید بکنن


وای چقدر بد 

ولی خداروشکر که برگشتی 

عع خدانکنه اینجوری نگو 


در صف دشمنان کسی جز آشنا ندیدم😅آلاگوز یعنی چشم رنگی 
آدما ک تو زندگی هم نیستن پس قضاوت بیجا نباید بکننوای چقدر بد ولی خداروشکر که برگشتی عع خدانکنه اینجو ...

میدونه ولی اینجا همه فکر میکنن قضاوت جزو حقوق اولیه زندگیشون هست البته همه اینجور نیستن نی نی سایت گل داریم زیاد ولی خب .

نه دوس ندارم حال دلم خوب نیست 

زندگیم سخته 

میدونی دو بار دیگم نزدیک مرگ رفتم برگشتم 

یبار بچگی مار نیشم زده بود خون پیدا نمیشد 

من میتونم به همه خون بدم ولی فقط یکی مثل خودم میتونه بهم خون بده پدرم و بقیه رفتن ولی خوب مادرمو نبردن که خون ببینن خونش بهم میخوره یانه .دیگه  آخرین لحظه که دیگه گفتن تمومه ک زنده نمیمونه دوست پدررم اومد خون داد .

یبار دیگم داشتم از‌مدرسه برمیگشتم ماشین با سرعت بالا سریع ترمز کرد فقط آروم خورد به پاهام حتی زمینم نخوردم.

نمیدونم از دست خدا چی بگم 

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

میدونه ولی اینجا همه فکر میکنن قضاوت جزو حقوق اولیه زندگیشون هست البته همه اینجور نیستن نی نی سایت گ ...

ناراحت نباش زندگی کردن سخته 

رک و راست تا خدا نخواد  هیچ اتفاقی نمی‌افته 

خداروشکر که الان سالمی

در صف دشمنان کسی جز آشنا ندیدم😅آلاگوز یعنی چشم رنگی 
ناراحت نباش زندگی کردن سخته رک و راست تا خدا نخواد هیچ اتفاقی نمی‌افته خداروشکر که الان سالمی

زندگی سخته ولی وقتی تنها باشی با وجود خانوادت دیگه اون زندگی نیست

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز