سلام
من بیست و شش سال دارم و تا به حال حتی یک کلمه هم راجع به ازدواج و خواستگار صحبت نکردم
پ.ن۱:چون در خانواده ما دختری که راجع به این چیزها صحبت کنه؛دختر بی حیا و دریده ای هست
پ.ن۲: لطفاً نیاین بگین چه خانواده عجیبی داری و فلان!
پ.ن۳:تاپیک زدم تا ببینم بقیه چه سنی گفتن و چطور گفتن
با شوهرم دوست بودم مچمو گرفت دیگه دعوا شد
منم ۲۷ سالمه اصلا حرفشو نزدیم ماهم مثل خانواده توییم
یعنی مامانت از دهن ی دختر ۲۶ ساله کلمه شوهر نباید بشنوه؟
من ۱۸ سالگی به مادرم گفتم میخوام تا ابد مجرد بمونم مسخرم کرد خندید الان ۴۰ سالمه و با خواست خودم مجردم و مستقل و تنهام کاری ندارن
مامان من خودش درمورد خواستگارم میگفت
منم میزدم به پرویی میگفتم من اینو نمیخوام من یکیو میخوام که مثلا فلان کارو داشته باشه یا فلان اخلاقو داشته باشه
کل صبحتامون در این حده
اصلا نمیتونم درمورد فانتزیام صحبت کنم باهاش😂
من ۱۹ سالمه و بهش گفتم که علاقه دارم ازدواج کنم
لطفاً نگو بچه ای😂
خانواده ماهم اینطوریه ولی من با مادرم راحت و صمیمیم
بنظرم کم‌کم چند روز بحثو به این طرف بکشون و بهش بگو راحت
۱۹ سالمه مامانم زیاد صحبت میکنه از ۱۷ سالگی تقریبا که خاستگار داشتم
چون ذوق داره ردم کنه برم 😐
شکر خدا بابام نرماله صحبتی نمیکنه وگرنه تا الان صدبار مامانم برام شوهر پیدا کرده بود
حالا دلیلشم اینه ک عاشق جهاز خریدن و جشن و ایناس مبنای دیگه ای نداره علاقش😐
گفتم قراره بیاند خانواده ها باهم آشنا بشید چون از قبل با همسرم بودیم و مامانم در جریان بود اوکی بود با این مسئله
من وقتی ۱۸ سالم بود مامانم برگشت بهم گقت اگه خوب بودی تاحالا یکی اومده بود خاستگاریت درصورتی که من خاستگارا و این چیزا داشتم اما به اونا نمیگفتم اصلااا
من ۱۸ سالی گفتم چرا خواستگار ندارم بقیه انقده درموردش حرف میزنن از اونجا دیگه استارت این مدل حرفا با مادرم باز شد
ولی راستش اصلا عرضه تحلیل _فکر و بزرگی کردن در این مسئله رو نداره من خودم یجورایی هندل میکنم
صحبت نکردم
