اینو دیدم یاد یه خاطره ای افتادم
ساا اولی که شب یلدای ما بود یه عکس گرفتم من و همسرم بعد خواهر شوهرم استوری کرد از اونحایی که این خواهر شوهر من کلا ادم کرموییه دختری که قبلا همسرم مبخواست باهاش ازدواج کنه رو بلاک نکرده بود اونم همینطور و فالو داشتن همو این خانم اون استوری رو دید زنک زده بود با گریه به خواهر شوهرم میگفت الان یعنی همه چی تموم شد جدی رفت ازدواج کرد بهش بگو همینقدر منو دوست داشت بخاطر یه بی حجابی از من جداشه
این خواهر شوهر عوضی منم اینو جلو منو شوهرم گذاشته بود رو بلند گو حرف میزد😑😑😑