دوستان به خواستگار دارم پسر داییمه
خداییش ته دلم فک میکنم دوسش دارم ولی مطمئن نیستم اینو گفتم ک بدونین یه حساییم دارم
ازطرفیم بابام و داییم شغلشون مشترکه
بعد داییم پارسال حدود دوملیارد از بابام اضافه تر برده بود
اون موقع خداییش بابام انقد دستش تنگ بود که زمین فروخته بود بعدشم مجبور بود دوشیفته بره سرکار ک اگ این دوستمون دستمون بود انقد سختی نمیکشید
پنج تا دو میرفت با داییم سرکار
چهار تا دوازده یه جایی دیگر میرفت سرکار
خلاصه گذشت بابام بخاطر اینکه داییم بود فامیل بود حرفی نمیزند از حقش دفاع نکرد
همش میگف کاره ممکنه ضررم داشته باشیم(ولی تمام ضرر از سمت بابام بود داییم هیچی نداد)
الان پسر داییم اومده خاستگاریم بعد فهمیدم داییم هر دو سه ماه برا پسرش ربع سکه گرفته
موقع ک خواست ازدواج کنه یا بفروشه خونه بگیره یا کلا سکه داشته باشه
منم زده به سرم حالا ک انقدر بابام ضرر کرده
من برا پسر داییم قبول کنم
حداقلش سکه ها برا من بشن(۲۰مثقال طلا ک برا مهریه ایناس سکه بدن)
البته تا جایی ک میدونم سکه ها از مثقال من خیلی بیشتر میشن
ولی نمیزارم بفروشه
ازدواجم کنیم باز برا من میشن
الان عذاب وجدان دارم همش میگم نکنه بخاطر سکه هاس طمع کردم میخوام قبول کنم
ولی خداییش دختر اینجوری نیستم
یا میگم نکنه میخوام گذشته رو جبران کنم واسه همین قبول کنم
نمیدونم چیکار کنم جواب مثبت بدم یا نه
تا دوشنبه وقت دادن فک کنم یعنی فردا باید جواب بدم
همه فک می کنم جوابم مثبته